تجربه ای از قدم یک
تجربه ای از قدم یک
ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگی مان غیر قابل اداره گردیده بود . من یک معتاد هستم واسمم مگی هست، من می خواهم درک خودم، در باره قدم یک را با شما به اشتراک بگذارم. قدم یک برای من ساده بود، خیلی ساده بود ،که من عاجز بودنم را در مقابل بیماری بعد از سالها دروغ گویی بپذیرم .
در حقیقت همانطور که من در یک خانواده پر جمعیت معتاد بزرگ شده بودم ، بیماری اعتیادم قبل از اینکه هر گونه ماده مخدری را مصرف کنم، سالها قبل ظا هر شده بود. من در بین جمع آدمهااحساس تنهایی و انزوا می کردم، من احساس متفاوتی نسبت به افرادی که می شناختم ، مثل خانواده، دوستان و هم کلاسیهایم داشتم .
به دروغگویی پناه می بردم،
چون فکر می کردم که مردم داستانهای مرا باور می کنند. داستانهایی که کاملا مسخره بنظر می رسید. وقتی که امروز ه به آنها فکر می کنم
نمی توانمخودمرا راضی کنم که چه شخصی بوده، و چه احساساتی داشته ام . بهمین دلیل دوست دارم که حالا فرد بهتری باشم.
من باور دارم که اولین نشانه غیرقابل اداره بودن من زمانی شروع شد که من سعی کردم که خودم را با جمع همراه کنم من کارهایی انجام می دادم که واقعا تمایلی به شرکت در آنها نداشتم مثل مشروب خوردن ، مصرف کردن مواد مخدر ، ولی هیچ راهی بلد نبودم .دوست داشتم در بعضی جمع ها پذیرفته شوم و با مصرف کردن مواد این رابطه را تسهیل می کردم.. عاجز بودن برای من جای هیچ شک و تردیدی نداشت، مثلا وقتی که من در فاصله نهار یک پیک مشروب می خوردم کار بعدی ام این بود که به محل کارم زنگ می زدم و شروع به درو غ گفتن می کردم که نمی توانم بقیه روز را به کارم ادامه بدهم.
این زمانی بود که غیر قابل اداره بودنم نمایان می شد من شانسی که داشتم آن بود که کارم مستقل بود. و از این نظر خوشحال و خوش شانس بودم.
-غیر قابل اداره بودن من طوری بود که وقتی کرایه خانه ام را خرج مصرف کرده بودم از خانواده ام انتظار داشتم که کرایه خانه مرا در سن سی و پنج سالگی برای من پرداخت کنند.
-غیر قابل اداره برای من وقتی بود که علیرغم اینکه خیلی دوست داشتم که خانوادهام را دور هم و زیریک سقف قرار دهم ولی توان انجام انرا نداشتم.
غیر قابل اداراه برای من زمانی بودکه نمی توانستم آزمایش مواد مخدر را از طرف سازمان حفاظت از کودکان انجام دهم و در نتیجه ، در خطر از دست دادن بچه هایم قرار گرفتم. اهمیتی ندارد که من چند سال است پاک شدهام، اگر من آگاهانه قدم درست بعدی را بر ندارم ،
-غیر قابل اداراه بودن هنوز می تواند برای من مشکل ساز باشد. با فهم ودرک این مثال های ابتدایی بودند که قدم یک به من آگاهی داد و چشمان مرا باز کرد. چرا که من سالها بود که می خواستم مسایل را به روش خودمپیش ببرم. بعد از بارها کار کرد و تکرار این قدم یادگرفتم که چگونه به اصول این برنامه کاملا تسلیم شوم . و به این واقعیت رسیدم که بایستی شکر گزار باشم بخاطر آگاهی پایداری که در روح و ذهن من آرام ارام حاصل شده است .
تسلیم کلید آرامش ، شادی، ویک زندگی پر معنا بدون ترس است که تمایل ایجاد می کند که برای قدم های بعدی به جلو حرکت کنیم. من از انجمن معتادان گمنام و انسانهای بی نظیری که این انجمن مرا با آنها آشنا کرده است صادقانه سپاسگزاری میکنم.
منبع ” The NA Times
Phonic / East Vally / west Vally
January 2022
گروه ترجمه وبسایت ناحیه فارسی زبان uk