امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال6 : بیماریم به چه صورت از لحاظ جسمی ؟ روانی ؟ روحانی ؟ و احساسی بر روی من تاث[b]ی
#1
Heart 
سوال6 : بیماریم به چه صورت از لحاظ جسمی ؟ روانی ؟ روحانی ؟ و احساسی بر روی من تاث[b]یر گذاشته است ؟[/b]
پاسخ
#2
از همان دوران کودکی علائم بیماری در من با شاخصه کودک بیش فعالی نمایش میدادم. با رفتارهای بیمارگونه و خودسری و زندگی طبق سلیقه خود همان شروع و تقویت بیماری اعتیاد در من بود. من بخاطر ذهن خوددرگیرم، کاملاً خودسر و خودخواه بودم و به هیچ عنوان گوش به حرف کسی نمیدادم و خودم کاری میکردم، اگر موفق میشدم که با بوق و شیپوربه همه میگفتم که چه شاهکاری کرده ام و اگر خرابکاری میکردم که بیشتر اوقات همینطور میشد، فوراً تقصیر دیگران می انداختم و درکارها عجله داشتم و دراثر نداشتن ارتباط معنوی ترسهای کاذب و تخیلی برای خودم میساختم و اصلاً به خودم و احساسات و عواطف و نیازهایم احترام نمیگذاشتم و باخود آزاری از نظر جسمی به کالبدم خسارت می زدم، با مصرف الکل و کشیدن سیگار و درگیریهایی که اصلاً به من ارتباطی نداشت و با کارهای خلاف و در نهایت با رفاقت با بچه های خلافکار و کج رفتار به دام اعتیاد و مواد مخدر افتادم و با ادامه دادن به این رویه باعث شد به جان و مال و ارزشهای روحانی و معنوی خودم و نزدیکان و اطرافیان خسارت بزنم.
پاسخ
#3
جسمی : همیشه کسل و تنبل و بی میل و کم انرژی به امورات هستم  با عود یک مشکل جسمی تمام بدنم به هم می ریزد  خماری و دردهای جسمی ناشی از مصرفم اکثر قسمت های بدنم را اسیب دیده کرده است و عوارض ان در جسم من مشهود است -
روانی : دائما در اشتغال فکری و وسوسه شدن هستم  دید تونلی دارم  توهم  پرش افکار  جنگ فکری و زود رنجی  افکارم همیشه طریقه خاصی را دنبال می کند و به عواقب ان فکر نمی کند -
روحانی : با کوچکترین نقصی همه امورات من به هم می ریزد  از خدا دور می شوم و با معنویات خود فاصله می گیرم  ماسک می زنم و به پوچی می رسم  خود محور می شوم و با چیزی بیرونی خلاء درونی را پر می کنم
احساسی : احساساتم از کنترل من خارج می شود  نمی توانم احساسات خود را شناسایی و بروز دهم  وارد بازیهای احساسی


درونی خود می شوم 
 بر احساساتم سرپوش می گذارم و سرکوب می کنم احساس تفاوت و گناه و خجالت و ترس و بی ارزشی می کنم و خودم را در خلاء سردی از احساس تنهای احساس می کنم
پیام سوال: وقتی از روی بیماریم عمل می کنم تمام قسمتهای وجودی من تحت تاثیر قرار می گیرند و تاثیر منفی بر انها گذاشته می شود 
یعنی هرگاه یک جنبه از وجود من درگیر بیماری می شود خود به خود هر سه قسمت دیگر من نیز وارد این مقوله می شود 
پاسخ
#4
ازلحاظ جسمی اکثرمواقع خستگی،بی حوصلگی و کرختی،ازلحاظ روانی مثل زمان مصرف بازباخودم درجنگ هستم،چیزهایی که به من ربط نداردبزرگش می‌کنم،وقتی بزرگش می کنم قضاوت ها شروع می شود غرق درافکارخودم می شوم، آرامشم به هم می ریزد،میل شدیدبه خواستهای نفسانی ام دارم وانحراف فکری به سراغم می اید.

ازلحاظ روانی خلا تنهایی دارم،ارتباط هایم کم یاقطع می‌شود،ترازنمی گیرم همه چیزرابه تنهایی خودم می‌خواهم حل کنم، باترسهایم وخودمحوریم زندگی می‌کنم بعضی مواقع احساس ناامیدی، خودکم بینی وخود محوری می‌کنم، عدم اعتماد به دیگران پیدا می‌کنم ،احساس پوچی به سراغم می‌آید، احساس گناه وپشیمانی می‌کنم اعتمادصفرمی شود و واقعیتهارانمی بینم ولی غیرواقعیتهاراخیلی زیبا وقشنگ می‌بینم وآنها رابزرگ می‌کنم.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان