ارسالها: 184
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2021
اعتبار:
1
سپاس ها 0
سپاس شده 6 بار در 5 ارسال
وقتي وسوسه بسراغم مي ايد اولين جيزي كه حس ميكنم بيقراري است و احساس خالي بودن ميكنم و افكار من بدنبال راهي براي فرار ازين وضعيت ميكردد .فكرم سر2 راهي قرار ميكرد .بهم انواع راههاي نزديك براي خروج ازين وضعيت را ميدهد يا فورا برخوري ميكنم يا سيكار ميكشم يا باي اينترنت و تلوزيون مينشينم و يا با غرغر كردن بدنبال تخليه احساس بد هستم و فكر ديكرم در زمان وسوسه با وجدانم در جنك ميشود.
ارسالها: 307
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2021
اعتبار:
0
سپاس ها 12
سپاس شده 20 بار در 14 ارسال
وقتی که من نسبت به چیزی وسوسه دارم احساسات زیاد و گاهی متضاد در من شکل می گیرد و اولین انها احساس نیاز است که سریعا هم می خواهم ان را به لذت طلبی ختم کنم و در یک لحظه توام با ان چند احساس قدرتمند و پیچیده به من حمله می کند
و بزرگترین انها احساس کمبود و نیاز و خلاء و از همه مهمتر لذت جوئی است و البته گاهی در حین وسوسه احساساتی همچون شک و تردید .بکنم یا نکنم –درماندگی و دودلی – نگرانی و ناامیدی – پوچی – بی عرضگی و ناتوانی –بی ارزشی و حقارت – و گاهی اوقات هم یک احساس و ندای درونی که مرا از عواقب کارو دردهای ان اگاه می کند سراغم می ایید
قسمت دوم سوال : زمانیکه من وسوسه می شوم فکرم متمرکز بر روی ان عمل لذت بخش است و هیچ چیز دیگر را در نظر نمی گیرم و با تمام قدرت به فکر رسیدن به هدف و لذت جوئی هستم – فکر من حالت تونلی پیدا می کند و اشتغال فکری مرا در بر می گیرد –و افکار من تماما در ارتباط با ان وسوسه و عمل از روی ان نقص است
ارسالها: 217
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2021
اعتبار:
0
سپاس ها 13
سپاس شده 15 بار در 15 ارسال
وسوسه اجبار به دنبال دارد و هردوشاخه واضح اعتیادوعجزاست.
دیگرحق انتخاب ندارم وبی اختیارمی شوم، لذت جویی رادنبال میکنم، قدرت تصمیم گیری ندارم شخصیت دوم( بیماری اعتیاد) تصمیم می گیرد،وسوسه رابزرگ میکنم، درحالت عمل قرارمی گیرم.
هرگاه بخواهم حال درونم را با چیزی بیرونی یاکله خودم عوض کنم یعنی استارت وسوسه راهمان وقت زده ام واحساس لذت میکنم.فقط لذتهارادنبال میکنم به فکرعاقبت و نتیجه کار نیستم، فقط به رسیدن فکر میکنم تونلی،لحظه ای فکر میکنم و توجیه میکنم که زیاد ازخودت توقع نداشته باش.
وسوسه مساوی است با اجبار.مساوی بارفتاریاعاداته خودمحورانه.