امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال47: درباره افرادی که برای آنها و یا با آنها کار می کرده ام ، چه احساسی دارم ؟ ...
#1
Heart 
سوال47: درباره افرادی که برای آنها و یا با آنها کار می کرده ام ، چه احساسی دارم ؟ چگونه افکار ، اعتقادات و رفتارهایم باعث بروز اشکال برای من در محیط کارم می گردیدند ؟ 
پاسخ
#2
در مورد صاحب کارانم اکثرا احساس قربانی بودن را دارم و این احساسات منفی و افکار و اعتقادات و باورهای من نسبت به صاحب کار یا همکاران باعث شد که من هیچ وقت محیط سالم کاری برای خود داشته باشم و اینکه پیرو یک سری اعتقادات پوچ و غلط مثل دخالت در امورات صاحب کار و فدایی بودن – کار کردن خر و خوردن یابو – اون می دزده من هم از اون می دزدم – حقم را نمی دهد جور دیگر می گیرم – عدم مدیریت من با صاحب کار و همکار و یا کارگر- توقعات و وابستگی به انها – دخالت در امورات خصوصی انها – خود را درگیر مسائل عاطفی و احساسی انها کردن - - تنبلی و توقع کاری از انها – رفت و امد نادرست و بدون برنامه ریزی- خودم را در جای واقعی ندیدن – خودم را جانشین صاحب کار دیدن – زور گفتن و تحمیل عقاید به همکاران – تهدید انها – و غیره باعث شد که من هیچ وقت ثبات کاری نداشته باشم و دائما یا اخراج و یا تحقیر می شدم و ارامش کاری نداشتم

پیام سوال :برای موفقیت در کار می بایست خود را در جای واقعی دید و هیچ وقت نباید با مقایسه کردن خود با دیگران احساس بدی به خود راه دادو با عوض کردن باورهایمان و پذیرش اینکه کار نقش مهمی در بهبودی دارد در یک مسیر موفق قرار بگیریم
پاسخ
#3
با سلام....
در شرایط مختلف و صاحب کارهای مختلف احساسات مختلفی داشتم.
گاهی اعتقاد داشتم کارخانه رو شاخ من میجرخد و اگر من نباشم کارخانه لَنگ میشود به همین خاطر توقعات بیجا و تصورات باطل به سراغم میامد و انتظار داشتم هر چه میخواهم نه نگوید و وقتی نه میشنیدم احساس قربانی شدن میکردم و شروع میکردم به خرابکاری به خودم میگفتم حالا که او از کیفیت میدزد من هم از کارش میدزدم چوب لای چرخ تولید میکردم در شراکت دوست داشتم حرف آخر را من بزنم و تصمیم نهایی را من بگیرم البته در منافع خیلی مشکل نداشتم ولی در ریاست معمولا دوست داشتم من رئیس باشم.
من پر از کارهای نیمه تمام هستم اصلا چرا من در اخلاقیات ، اعتقادات و رفتارهای کاری با خودم در صلح نیستم؟ چون خودم ، جایگاهم ، توانایی هایم ، الویتهایم و بضاعتی که دارم را نمیپذیرم و همیشه میخواهم در کارم اولین باشم چه در جایگاه کارگر و چه در جایگاه کارفرما آنجاییکه باید شاگرد باشم اوستا میشوم و برعکس.
اما امروز با در نظر گرفتن شرایطم خود واقعی ام را میپذیرم به قوانین کار احترام میگذارم و سعی میکنم نه بیشتر و نه کمتر باشم منافع مشترک خودم و محیط کارم را در نظر میگیرم و این باعث شده تا انروز حدود ۱۱ سال است که در یک جا کار میکنم و کارفرمایم تا حدودی از من راضیست.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان