امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال12: از چه کسان یا سازمانهای رنجش دارم ؟ توضیح دهید چه اتفاقی یا شرایطی باعث این
#1
Heart 
رنجشها         


سوال12:  از چه کسان یا سازمانهای  رنجش دارم ؟ توضیح دهید چه اتفاقی یا شرایطی باعث این رنجش شد ) 

پاسخ
 سپاس شده توسط ssaeedg
#2
کسان یا اشخاص: مثل خانواده و اقوام ( پدر و مادر و برادر و خواهر و فامیل دور و نزدیک )
دوستان و همکلاسی ها و معلمین 
 همکاران و صاحب کاران و و یا کارگران و کسانی که به نحوی با انها کار کرده ام  اشنایان دور و نزدیک که بواسطه ای با انها مراوده داشته ام  اشخاص و چیزهای متفرقه  سازمانها ( مدارس  نهاد های دولتی  مذهبی  اصلاحی و مدنی و اجتماع )-  خودم ( قدم  قیافه  عجزهایم و ....)- خداوند  برنامه NA ( راهنما  رهجو  دوستان بهبودی )




توضیح دهید چه اتفاقی یا شرایطی باعث این رنجش شد )
در این سوال من علت وقوع رنجش را مورد بررسی قرار می دهم و چند نکته را نباید فراموش کنم اولا اینکه من تراز نامه خودم را می نویسم نه دیگران پس دلیلی که باعث شد من رنجش پیدا کنم را از سمت خودم می نویسم 
 دوما اینکه دلیل رنجش را با غلو و گزافه گویی نمی نویسم به طوری که انگار با یک هیولا طرف بوده ام بلکه فقط ماجرا را با صداقت می نویسم و نهایتا اینکه من در این بخش نباید اجازه سواستفاده به بیماریم بدهم و اصل ماجرا را بنویسم 
پاسخ
 سپاس شده توسط sara.j ، ssaeedg
#3
با سلام....
از گذشته
از پدر و مادرم که من وقتی خیلی کوچک بودم از هم جدا شدن و فکر میکردم با جدا شدنشان از هم مسیر زندگی من عوض شد.

از همسر سابقم که باعث شد بعداز جدایی مان تا امروز نتوانم فرزندم و نوه ام را ملاقات کنم.

از کسی سالها فکر میکردم به اسم رفاقت از من بیگاری کشید.

از جامعه ، مدرسه ، سازمانها ، و تقریبا از همه چیز و همه کَس.

از امروز
صاحبکارم چون فکر میکنم به اندازه تلاشی که میکنم حقوق نمیگیرم.

از خودم چون فکر میکنم با تصمیمات احمقانه ایی که میگرفتم و میگیرم باعث عقب افتادن مالی و معنوی و آسیب جسمی به خودم میشوم.

از خانواده ام که فکر میکنم به اندازه کافی به من اهمیت نمیدهند.
سعی کردم با شهامت و البته با ترس اینها را بدون غلو کردن و زوم شدن رو نقش طرف مقابل و با صداقت و خیلی ساده اصل ماجرا را بنویسم و نه از آنها کم کنم نه به آنها زیاد کنم و امروز تا حد زیادی با این رنجشها به صلح رسیدم و دست از سر گذشته برداشتم.
رنجش یک حالت است و احساسات متراکم شده که کنترل رفتار و اعمال من را بدست میگیرند و من رو بسمت اعتیاد بیشتر سوق میدهند بیشتر رنجش را خودم با نگاه و جهان بینی غلطی که دارم تولید میکنم و همراه با جبر است چون در رنجشها احساس امنیت بیشتری میکنم و به خودم مجوز میدهم که هر جور دلم خواست (بیمارگونه) با دیگران رفتار کنم.رنجش وقتی چیزی بر خلاف معیار من است بوجود میاید حالا چه درست باشد چه غلط.
رنجش یک احساس بشری است و طبیعی است ولی واکنش ما نسبت به یک رنجش غیر طبیعی ست.
پاسخ
 سپاس شده توسط ssaeedg


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان