امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 48 : من چه اعمالی انجام میدهم تا برتوقعات غیر واقعی خود در مورد پیدا کردن .....
#1
Heart 
سوال 48 : من چه اعمالی انجام میدهم تا برتوقعات غیر واقعی خود در مورد پیدا کردن سلامت عقل غلبه کنم ؟
پاسخ
#2
پیدا کردن توقعات غیر واقعی و و بررسی انها  تغییر دیدگاه نسبت به بهبودی و باور این موضوع که بهبودی در فرایند اتفاق می افتد و یک شبه نیست  اهمیت دادن به توقعات واقعی و حرکت برای بدست اوردن انها  پایان دادن به جنگ های معتاد گونه در درون و بیرون از خود پی بردن به این مسئله که ما معتادان همواره به اجرا گذاشتن این اصول برایمان سخت است و باید برای اجرای ان از یک نیروی برتر کمک بگیریم  در این فرایند خیلی مهم است که از راهنما استفاده کنم  و مهمترین راه کار این مسئله اشکار و لغو کردن توقعات غیر واقعی است
پیام سوال : حتی پس از سالها پاکی و عمل به برنامه بهبودی بعضی اوقات زندگی ما بی معنی می شود و دچار رنجش و دوگانگی می شویم که دوری از ان درد اور است و در چنین مواقعی فکر می کنیم دوباره از سلامت عقل دور شده ایم و احساس می کنیم تعهد خود را از دست داده ایم و حتی ممکن است افکار وسوسه الود ما را در بر بگیرد و فکر کنیم زندگی زمان مصرفمان خیلی راحتر و بهتر بود 
 اما در چنین دورانی باید هرچه سریعتر عهد و پیمان خود را در قبال بهبودیمان تجدید کنیم و درک کنیم که بهبودی یک شبه امکان پذیر نیست چون یک شبه معتاد نشده ایم و اگر درک کنیم که پس از این درد رشدی نهفته است عبور از ان برایمان اسانتر خواهد بود و باید در این مواقع موارد بالا را رعایت کنیم 
پاسخ
#3
با سلام....
اولین کار اینستکه ببینم چه انتظار و توقعی از خودم دارم که اگر برآورده شوند آنوقت میتوانم بگویم سلامت عقل پیدا کرده ام؟؟؟
مثلا آیا توقع دارم بواسطه آشنا شدن با اصول NA بصورت یک درمانگر همه را شفا دهم؟؟
هر عملی انجام بدهم که به این باور و یقین برسم که:

من یک انسانم هستم با یکسری قابلیتهای محدود و یکسری ارزشهای انسانی و اینکه من به تکامل کامل نمیرسم ولی میتوانم هر روز یک چیز جدید یاد بگیرم و رو به بهتر شدن در حرکت باشم تا روزیکه زنده ام.

پیدا کردن یک تناسب نسبی بین آنچیزیکه هستم و آنچیزیکه دوست دارم باشم مثلا دنبال این نباشم که فقط با دعا کردن من به سلامت عقل میرسم یا معجزات بزرگی در زندگیم اتفاق میافتد حداقل برای من که اینطور نبود.

باید از برنامه طوری صحبت کنم که برای من قابل اجرا و در دسترس من و دیگران باشد نه کوچکتر از من و نه بزرگتر از من باشد یعنی حرف و عمل م با هم همخوانی داشته باشد یعنی به اندازه ایی که برایم کار کرده.
مثلا داشتن هدف و برنامه ریزی برای رسیدن به آن میتواند برای کسی یک برنامه هفتگی یا ماهیانه باشد ولی برای من سالانه نباید انتظار داشته باشم مثلا با عباس به یک اندازه رشد داشته باشم.
مشارکتهایم بروز باشد.زندگی رو همینطور که هست بپذیرم.از ساعت و زمان و موقعیت درست استفاده کنم آنرا نسوزانم.


نیایم سلامت عقل را در بهبودیم با چیزهایی که بدست آورده ام و یا از دست داده ام بسنجم بلکه ببینم امروز چقدر با دنیای پیرامون خودم به صلح و آشتی رسیده ام.

مثلا آیا فکر میکنم با کارکرد قدمها و سنتها و همه اصول NA و تحصیلات عالیه و خواندن دوهزارتا کتاب متفرقه وووووو دیگر نباید اشتباهی از من سر بزند؟؟؟؟ اگر اینطور است پس معنی واقعی انسانیت و بشریت را نفهمیده ام چون انسان تا آخر عمر جائزالخطاست
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان