امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال اول 62 : آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه......
#1
Heart 
سوال اول 62 : آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه چطور ؟ آن احساس

چيست؟
پاسخ
#2
تازمانی که دراختیار بیماریم قرارنمی گیرم ووصل هستم وخودم راباتمام خصوصیات شخصیتی که دارم بپذیرم احساس اهمیت نسبی بین دوستان خانواده ودنیای اطرافم دارم.
امروزاحساس می‌کنم دیگر آن آدم بدرد نخورنیستم.
احساس صلح وآرامش دارم،کمتردرجنگ قرارمی گیرم ،وقتی امروز خودم راپیدا کردم احساس اهمیت می‌کنم نتیجه اش می‌شود خودم به خودم احترام می‌گذارم.
من درگذشته دست به هرکاری می زدم همه چیزراتمام شده می‌دانستم اماحالاخیر.
اماوقتی دراختیاربیماریم قراردارم احساس هایی چون،خودمحوری حق به جانبی،تنهایی،یاس،انزوا،ضعف،ناتوانی واحساس خودبزرگ بینی پیدامی کنم،وبه راحتی تن به قضاوت مقایسه های معتادگونه وشکستن گمنامی می‌دهم که درروابط هایم وبهبودیم وزندگیم تاثیرمنفی میگذارد.
درکل جامعه می‌توان بگویم هم بله هم نه.
چون هنوزرابطه ام ایده آل نشده دارم تمرین می‌کنم تابتوانم باجامعه یااجتماع ارتباط درست برقرارکنم.هرکدام یک نوع برای من ارزش قائل شدند که درنهایت باعث احساس احترام به خود ورضایت باخود بود.
پاسخ
#3
 مفهوم سوال : ایا احساس می کنم که جزیی از کل هستم بله در بین دوستان و خانواده و در کل جامعه احساس راحتی می کنم  رنجش هایم برطرف شده اند و روابطم را گسترده کرده ام  بیشتر جمع ها من را می پذیرند و کمتر با دیگران وارد جنگ می شوم  نگاه سنگین مردم و جامعه به عنوان یک شخص معتاد دیگر بر روی احساسات من سنگینی نمی کند  ترس ندارم و احساس اهمیت و به درد بخور بودن می کنم  احساس ارزشمندی می کنم  زندگی می کنم و اجازه می دهم دیگران هم زندگی کنند -  
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان