امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 20 : من دقيقاٌ در برابر چه چيزي عاجزم؟
#1
Heart 
عجز

سوال 20 : من دقيقاٌ در برابر چه چيزي عاجزم؟
پاسخ
#2
[b] [b]وقتی نیروی به حرکت در اورنده من خارج از کنترلم باشد من در مقابل ان عاجزم  عجز کلمه ای است که شرح حال ما معتادان را به سادگی توصیف می کند  برای کار کردن قدم اول ما نیاز داریم تا عمیقا عجز شخصی خود را به خودمان ثابت کنیم
رفتار های ناشی از اجبار مصرف نواقم 
 رفتارهایم در خانواده  ارتباط صحیح گذاشتن طبق چهارچوب روابط با دیگران  کار کردن  مصرف مواد مخدر  در برابر روند فکری و قسمت روانی بیماریم - - در مقابل احساساتم  در مقابل در مقابل بیماریم و کنترل کردن دیگران  در مقابل تغییر دادن دیگران  در مقابل بروز عواطف و احساسات به شکل سالم -
[/b][/b]
پاسخ
#3
معنی لغت عاجز یعنی ؛ درمانده ، ناتوان ، و تعریف آن یعنی ؛ عدم توانایی های که دیگران بطور طبیعی دارای آن تواناییها هستند . گاهی اوقات ممکن است ما در مقابل چیزی عاجز باشیم ولی خودمان متوجه آن نباشیم یعنی در اثر عدم آگاهی و شناخت متوجه عجز های خود نباشیم ، بطور مثال شخصی که بیماری قند دارد و رنج میبرد اما نمیداند که بیمار است ، و یا اشخاصی که نسبت به چیزهای مختلفی حساسیت دارند که خودشان متوجه آنها نیستند و در اثر همین عدم شناخت در زندگی نسبت به عوارض آن بیماری رنج میبرند ، و همینطور در رابطه با ما یکی از چیزهای که ما را همیشه مورد اذیت قرار میداد و زندگی ما را آشفته کرده بود بیماری اعتیاد بود که ما در گذشته اطلاع و شناختی نسبت به این بیماری نداشتیم و عوارض همین بیماری عاقبت زندگی ما را به آشفتگی کشاند . همانطور که یک بیمار دیابتی پس از شناخت بیماری خود نه تنها از مواد بظاهر شیرین پرهیز میکند و خود را در مقابل چنین موادهای عاجز میداند بلکه از چیزهای غیر شیرینی که در بدن در اثر متابولیزه شدن به قند تبدیل میشود نیز دوری و در مقابل آنها هم اعلام به عجز میکند ، و لذا ما هم نه تنها درمقابل مواد مخدر خود راعاجز میدانیم ، بلکه باید از عوامل مختلفی که میتواند بیماری ما را فعال کند ، در مقابل آنها هم اقرار به عجز می کنیم . اینکه ما بخواهیم بگویم فقط در مقابل مواد مخدر عاجزیم در واقع بیماری اعتیاد خود را انکار میکنیم ، اساساً ما نسبت به هر چیز و یا هر عاملی ( چه کوچک و چه بزرگ ) که بطریقی ریشه در بیماری ما داشته باشد عاجزیم . در حقیقت ما در مقابل هر شاخصه ایی که از ، یکی از ابعاد بیماری ما نشات گرفته باشد عاجزیم .. ما بطور تجربی دریافته ایم که هر گاه شاخصه ایی از بیماری ما در هر زمینه ای فعال میشود ما کنترل آن را از دست میدهیم و لذا ما در برابر هر چیزی که کنترل آنرا از دست میدهیم عاجز هستیم هر چه میخواهد باشد .

اما بطور واضح و روشن ، و اینکه دقیقاً بگویم در مقابل چه چیزی عاجزیم در یک کلام میگوییم ؛

(( ما فقط در مقابل بیماری اعتیادمان ، دقیقاً عاجز و ناتوان هستیم ))

نکته ای که شایان تامل و تفکر است ، این است که همه انسانها در مقابل عواملی عاجز هستند که این عوامل بستگی به نوع بیماری آنها دارد .هر کس به نوعی ، و لذا عاجز بودن ما در مقابل بیماری نباید در ما باعث سرخوردگی و یا احساس تفاوت با دیگر انسانها شود . در واقع مطلب این است که وقتی ما عجزهای خود را در مقابل بیماری درک میکنیم و آنها را می پذیریم و سپس آنرا اقرار میکنیم همین مسئله باعث میشود که ما نسبت به آنها فکر واقدامی بکنیم در واقع اقرار به عجز کردن باعث شکوفا شدن توانایی در ما میشود و ما را به تعالی میرساند .
پاسخ
#4
درمقابل هرنیرویی که نتوانم آن راکنترل کنم عاجزم.کارهائی که از روی وسوسه و اجبار می‌آید اگر نتوانم آن را کنترل کنم، دربرابرش عاجزم.
درکل درمقابل همه چیز عاجزم چرا که در مقابل بیماریم عاجزم مثل،لذت جویی،طمع،خودخواهی وغیره.....
عمدتآ دربرابرکنترل افکار،احساسات وهرچیزی که برایم لذت بخش باشد.
من ازدرک عاقبت کارم عاجزم به همین دلیل است که احساس لحظه ای دارم.
باعاقبت اندیشی تصمیم نمی‌گیرم، دست به اقدام وعمل می‌زنم ،پرتوقاع هستم، درمقابل افراط وتفریط،مسئولیت هایم،کارهای فردی وخانوادگی عاجز هستم.
دوست دارم باری به هرجهت زندگی کنم دوست دارم دیگران کسانی باشندکه من می‌خواهم، لازم است برای نقص هایی که عجزامروزمن هستندوتاثیرگذارند قدمی بردارم این تنهاراه حل می‌باشد.
دربهبودی هرچقدربه جلوبرویم نیاز به کارکردن قدم داریم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان