امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 4: برای سپردن چه قسمت هایی از زندگیم مشکل دارم ؟چرا مهم است که بهر حال آنها را
#1
سوال 4:  برای سپردن چه قسمت هایی از زندگیم مشکل دارم ؟چرا مهم است که بهر حال آنها را به خداوندی که خود درک می کنم ، بسپارم ؟
پاسخ
#2
قسمت اول :
بیشتر چیزهایی که احساس مالکیت می کنم رنجش های گذشته ظلم هایی که در حقم می شود دست برداشتن از نقایص اخلاقی بد دهنی شهوت رانی و ........
با تشخیص سهم خود مشکل دارم
قسمت دوم :
مهم است چون می بایست دست از خود محوری بردارم تا بتوانم به او بسپارم چون که از جنگ کردن دور می شوم و به ارامش می رسم
هر انچه که می سپارم ولحظه ای بعد به دست می گیرم به واقع یعنی نسپرده ام
هر انجه که در موردش قدتی ندارم نشانه ان است که باید بسپارم
در کل هر چیزی را که در مقابلش تونایی ندارم باید بسپارم
پاسخ
#3
قسمت کار کردن و مادیات  رفتارهایم در خانواده  متمرکز شدن بر یک کار و طبق اصول صحیح ان جلو رفتن  نواقص اخلاقی و لذت طلبی ها  خدماتم و اعتماد کردن به اطرافیانم : بیشتر چیزهایی که احساس مالکیت می‌کنم، رنجش‌های گذشته، ظلم‌هایی که در حقّم می‌شود، دست برداشتن از نقایص اخلاقی (بددهنی، شهوت‌رانی، )، با تشخیص سهم خودم مشکل دارم،

دلیل نسپردن : ترس هایم  وابستگی هایم  تنبلی و سست حرکت کردن  نداشتن اعتماد به نیروی برتر  رنجش ها و بهانه هایم  متکی بودن به اراده شخصی  خود رای بودن و خودمحوری  کنترل کردن  شک و تردید  نداشتن صداقت و تمایل  میان بر زدن و زیر رو کشیدن برای خود -
قسمت دوم سوال چون اولا به بن بست رسیده ام و دیگر چاره ای ندارم 
 وقتی نمی سپارم باقی قسمت های دیگر زندگیم هم تحت شعاع قرار می گیرد و خراب می شود  تا حالا از اراده شخصی نتیجه نگرفته ام  و نهایتا پیام سوال این است که هر کاری که خداوند در حق ما انجام دهد از بلاهای که خودم بر سر خودم در میاورم بهتر است
پاسخ
#4
با سلام....
خیلی جاها برای سپردن مشکل دارم.

مثلا جاهایکه اصولی عمل نمیکنم،یا جایکه پای پول یا جنس مخالف در میان باشد مشکل دارم،جایکه حالم خوب نیست و تصمیمات آنی میگیرم،جایکه مشت سَرم حرفی میزنند من واکنشهای بیمارگونه نشان میدهم و سعی میکنم هرطور شده خودم رو ثابت کنم ولی خودم پشت سر همه حرف میزنم،جایکه همسرم در جمع ازم انتقاد میکند،جایکه در جلسه اداری یکی پیشنهاد بهتر از من میدهد.

هر کجا که فکر میکنم خودم میتوانم برای مشکلم کاری انجام بدهم و زور خودم میرسر برای انجام آن کار معمولا مشورت نمیکنم و واگذار نمیکنم.

مثلا در مورد مواد مخدر به این باور رسیدم که زورم نمیرسد به همین خاطر جلسه میروم،مشارکت میکنم،خدمت میکنم رها میکنم و میسپارم.
هر کجا که اعتیادم به عنوان یک الگو برایم کار میکند نمیسپارم و جلوی تغییر و رها کردن گارد میگیرم.
شاید امروز نتیجه واگذاری به خداوند را ندانم ولی نتیجه واگذار نکردن را خوب میدانم یعنی باید تاوان خواسته بیمارگونه و اعتیادی خود را بدهم.


وقتی نمیخواهم بسپارم یا از عاقبتش اطلاعی ندارم یا فکر میکنم از پس آن بَر میایم.میزان آشفتگی از فعالیت اعتیاد من رابطه مستقیم دارد با میزان تمایل من برای سپردن به نیروی برتر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان