تالار تبادل تجربه انجمن معتادان گمنام UK

نسخه‌ی کامل: سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
صد در صد سالها اینطور زندگی کردم رفتارهای زود بازده مثل استفاده از فلان مواد به خاطر اثر بهتر یا زودتر بدون در نظر گرفتن دامنه تخریب الان هم اکثر رفتارهای من سریع و بدون کوچکترین تامل یا فکری انجام میشه -مثلا وقتی عصبانی هستم یا ناراحتی دارم هر فکر یا رفتاری که به سرم بزنه انجام میدم بعد از اون یادم میاد که میشد بهتر رفتار کنم
بله  بیشتر مواقع بدون در نظر گرفتن عواقب ان به ان عمل می کنم  البته همیشه در ان لحظه باور دارم که کارم درست است چون دیگه در ان لحظه من نیستم و دستور دهنده بیماری من است  مثلا در دعوا کردن اول طوفان ده دقیقه ای به راه می اندازم و بعد از فروکش کردن تازه فکر می کنم که چکار کرده ام  من در ان ده دقیقه مثل ماشینی بی راننده هستم و حتی اگر به قیمت مرگ من تمام شود انجام می دهم چون دستور دهنده غرور متورم من است و یک شمشیر به نام اعتیاد فعال و اجبار بالای سر من است  انصراف از کار  ایجاد رابطه احساسی  خرید وسیله ای  جواب دادن به کسی  سرعت و یا شریک شدن
قسمت دوم سوال : رفتارهای دیگر من از روی اجبار : وقتی فکری به سرم می زند و به عواقب ان فکر نمی کنم 
 وقتی فقط به لذت چیزی فکر می کنم  وقتی که از روی نواقص اخلاقی عمل می کنم  وقتی که یک چیز را تکرار می کنم و به ان عادت می کنم  وقتی که از روی نیاز کاری می کنم (گرسنگی)  وقتی که فقط به منافع خودم فکر می کنم و غرق چیزی می شوم  وقتی که اول کاری انجام می دهم و بعد به ان فکر می کنم
مفهوم اجبار : قدرت غیر منطقی و غیر قابل مقاومتی است که باعث ادامه مصرف نواقص بدون در نظر گرفتن عواقب ان می شود 
 وسوسه و اجبار به همدیگر متصل هستند 
بله،وقتی لذت جویی،خودمحوری واجباردرمن شدت داردقادرنیستم تصمیم بگیرم وفقط یک راه راانتخاب میکنم،درنظرنمی گیرم ولا اینکه بهای سنگینی برایش بپردازم فقط به فکر انجام آن کار هستم.هروقت سرجای خودم نباشم فکرهاراآنی انجام میدهم ولی وقتی سر جای خودم هستم سریع انجام نمیدهم.

وقتی خود را در شرایط قضاوت ها قرار میدهم نسبت به آنهاوسوسه می‌شوم ضعف یاحساسیت دارم کنترل ازدستم خارج ودیگرکاری ازمن برنمی آید.