تالار تبادل تجربه انجمن معتادان گمنام UK

نسخه‌ی کامل: سوال 51 : آیا تجربه های اولیه من با اعتماد کردن و صمیمیت ، دردآور بوده .............
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
 سوال 51 : آیا تجربه های اولیه من با اعتماد کردن و صمیمیت ، دردآور بوده وباعث انزوای من شده اند ؟ توضیح دهید . 
بله  همیشه اعتماد های کورکورانه برایم دردسر ساز بود ( تا با کسی دوست می شدم همه چیز را برایش می گفتم و بعد من را می فروخت و بعد یه عمر پشیمانی ) هزار دوست پیدا می کردیم و بعد هم سریعا خراب می شد چون الکی اعتماد می کرده  به کسانی اعتماد می کردم که قابل اعتماد نبودند  تجربه های دوران کودکی و درد های که ناشی از سواستفاده های که از اعتماد من شد در نهایت باعث شد که این احساس در من شکل بگیرد و باورم شود که دنیا قابل اعتماد نیست و تاثیر برروابط من گذاشت و باعث انزوا و تنهای من شد  در برنامه هم احساسی را با رهجوی در میان گذاشتم و گمنامی من را شکست چون اینجا هم کورکورانه اعتماد کرده بودم  و این دردها باعث شد که من امروز در انتخابم دقت کنم و اعتمادم را بر اساس چهرچوب و باورهای سالم انجام دهم 
با سلام....
من برای اعتماد کردن و ایجاد رابطه بیشتر به احساساتم توجه میکردم تا به عقل و منطق و شواهد.
بیجا اعتماد میکردم و اعتماد را با مالکیت اشتباه میگرفتم.
اعتماد میکردم اما برای این اعتماد چهارچوب و حد و حدود قائل نمیشدم و خط قرمز خودم را رعایت نمیکردم و گاهی مورد سوءاستفاده قرار میگرفتم و تا مدتها منزوی میشدم و در رابطه بعدی سعی میکردم رابطه را کنترل کرده و سر نخ رابطه را در دستم بگیرم چرا؟ چون در کنترل کردن ، احساس امنیت بیشتری میکردم.
من قواعد ایجاد رابطه سالم و صمیمی را بلد نبودم و وقتی به مشکل میخوردم تقصیر را به گردن اعتماد می انداختم.
اعتیاد خاصیتش این استکه اگر در یک رابطه ایی به مشکل خوردم کلا صورت مسئله رو پاک کنم.
دوست داشتن یعنی اینکه هر جوری که طرف مقابل راحت است منهم همینطور راحت باشم