تالار تبادل تجربه انجمن معتادان گمنام UK

نسخه‌ی کامل: جبران خسارت و آشتی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
جبران خسارت و آشتی

همچنانكه رفتارمان تغییر می كند دیگر رده ای از تخریب و نابسامانی از خود به جای نمی گذاریم. اما متوجه می شویمكه راهی برای جمع كردن آب ریخته شده وجود ندارد: مواردی وجود دارد که بخشیدن خساراتی که زده ایم برای دیگران دشوار است . جبران نمودن خسارت هایی كه زده ایم برای رهایی از احساس گناه، شرم و پشیمانی كه مدام ما را در دام الگوهای مخرب نگاه می دارند، امری ضروری است. آغاز و پایان این فرایند به این صورت نیست كه با شخصی كه آزار داده ایم بنشینیم و بااو صحبت کنیم. با كمك راهنمایمان؛ با حقیقت آنچه که انجام داده ایم آشتی میکنیم و شروع به این روند می كنیم كه باعواقب كارهایمان به صلح برسیم. اگر قرارباشد جبران خسارت هایمان ارزشی داشته باشند, ما باید رابطه ای صادقانه با خود و تغییرات بارز و واقعی که درزندگی مان بوجود میایند, برقرارکنیم. پرداختن ما به جبران خسارت در بخش های نهایی قدمها, بدون علت نیست. فرایند جبران خسارت یكی ازمهم ترین اعمالی است كه به عهده می گیریم و به همین دلیل با جدیت وارد آن می شویم.
جبران خسارت های مستقیم و شفاهی كه در غالب كلمات به زبان می آوریم در بهبودی ما نقشی حیاتی دارند اما این فقط بخشی از این فرایند را تشكیل می دهد. انجام جبران خسارت بدین معناست كه اجازه دهیم تغییراتی که در شخصیت و رفتار مان رخ میدهند تبدیل به اعمالی مستمرو قابل اعتماد در رابطه با زندگی كسانی شوند كه دوستشان داریم وآنها بتوانند روی این تغییرات حساب کنند. ما این كار را ، صرف نظر از اینكه چنین اشخاصی تغییر نموده اند یا نه، یا آنها ما را می بخشند یا نه و آیا رابطه ما با آنها تبدیل به آنچه آرزویش را داریم می شود یا نه, به انجام می رسانیم. وقتی جلوی خانۀ خودمان را تمیز می كنیم احساس راحتی بیشتری در قلب و روح خود می كنیم اما این کار ما به هیچ عنوان تكلیفی برای دیگران معین نمی كند كه آنها هم حتمأ باید جلوی خانۀ خود را تمیز كنند و به این معنا نیزنمی باشد كه خانواده ما به طوری معجزه آسا تبدیل به آن چیزی که عمری آرزوی آن را داشتیم بشود. اما به احتمال زیاد یاد می گیریم باخانواده خود صلح كنیم وواقعیت آنچه هستند را بپذیریم. می آموزیم آنها را همان جایی كه هستند و بدون قید و شرط و بی توقع ببینیم .
اشخاصی هستند كه هرگز ما را نخواهند بخشید و آنها معمولاً اعضای خانواده خودمان هستند. هرقدر كه خواهان
بخشش آنها باشیم این حقیقت ساده وجود داردكه مادام كه خودشان آماده نباشند ما را نخواهند بخشید. زندگی با این امر
میتواند بسیار دشوار باشد. اشتیاق ما برای درست كردن مسائل میتواند آنقدر قدرتمند باشد که چیزها را از طریق رها
نكردن بدتر كنیم و اجازه ندهیم كه آنها در زمان خودشان التیام یابند. یكی از اعضا مشاركت می كرد كه بعد از 21
سال از جبران خسارت اولیه اش، دخترش بالاخره اعلام كرد كه او را بخشیده است. "كارخداست كه در تمام آن سالها
نمی دانستم كه او هنوز دارد با آن مسئله دست وپنجه نرم می كند چون اگر می دانستم آنرا رها نمی كردم و نمی دانم آیا
هرگز با یکدیگر به مقصد می رسیدیم یا نه". "هرآنچه نیاز است به اشخاصی كه به آنها خسارت زده ایم بگوئیم،
می دانیم عمیق ترین جبران خسارتی كه می كنیم این است كه تغییر كنیم. در حالیكه خود می توانیم عمق تغییر را را در
زندگی مان احساس كنیم، برای كسانی كه در سالها ی اعتیادمان با ما در کشمکش بوده اند؛ ممکن است زمان درازی
طول بكشد تا آنرا باور یا به آن اعتماد كنند. ممكن است این اعتماد برای خودمان هم دشوار باشد. ما نیز همین تردید
را پنهان می كنیم كه آیا تغییرات بوجودآمده ماندگار هستند یا نه و وقتی كه دیگران باور نمی كنند ما عوض شده ایم؛ ما
خودمان نیز می توانیم همراه آنها در همین دام گرفتار شویم. داشتن اشخاصی كه ما و به بهبودی مان را باور دارند
می تواند برای گذر از این مرحله حیاتی باشد، مخصوصا وقتی چنین دورانی طولانی میشوند. پاداش چنین چیزی
می تواند یك خویشتن پذیری عمیق باشد: ما خودمان را می بخشیم، دیگران را می بخشیم و به صلح دست میابیم -
صرفنظر از اینكه دیگران ممكن است چه فكری بكنند، چه احساسی داشته باشند و چه چیزی بگویند. یك عضو
می گوید: "من دیگرآن كسی كه بوده ام، نیستم و مهم نیست که دیگران با من هم عقیده نباشند. آن دروغ قدیمی که من
تغییر نخواهم نمود, چیزی جز دروغ نیست"