انجمن معتادان گمنام UK

Warning: in_array() expects parameter 2 to be array, string given in /home2/nafarsi1/domains/nafarsiuk.org/public_html/wp-content/plugins/astra-addon/addons/blog-pro/classes/class-astra-ext-blog-pro-images-resizer.php on line 168
قدم اول عجز و پذیرش

قدم اول: عجز و پذیرش

قدم اول: عجز و پذیرش

قدم اول: عجز و پذیرش

اقرارِ قدمِ اول به عاجز بودن درمقابلِ بیماریِ اعتیاد، به من الهام بخشید تا از رهجوهای جدیدم بخواهم
فهرستی از یکصد چیز که آنها در مقاب لشان عاجز بودند، تهیه کنند. برای این کارِ من 3 دلیل وجود
دارد. اول اینکه کمک می کند عضوِ تازه وارد وسعتِ ناتوانیِ خود را درک کند، که این به مراتب فراتر
از اعتیاد به مواد مخدر م یباشد. دوم اینکه چنین لیستی به من فرصت م یدهد رهجوهایم و همچنین
چیزهایی را که برایشان حائزِ ارزش و اهمیت است، بهتر بشناسم و سوم اینکه، چنین کاری یک نوع
تمرین در آموختن است و به ما فرصت می دهد که بلافاصله کارکردن بهبودی با یکدیگر را شروع کنیم.
وقتی آنها در طیِ تهیۀ فهرست فوق به مشکل برمی خورند، از ایشان سؤالهایی می کنم که کمک می کند
چیزهای جدیدتری را به لیست خود اضافه کرده و متوجه شوند که درمقابل چه چیزهایی عاجز بوده و
نسبت به چه چیزهایی عاجز نیستند.
مبحث عجز مرا تشویق می کند تا بطور عمی قتری راجع به دعای آرامش فکر کنم. این دعا از من
می خواهد بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، تغییردهم آنچه را که می توانم و دانش تفاوت بین
این دو را ب هدست بیاورم. با تجربه ای که از انتقال قدم به رهجوهایم بدست آورد هام، درک عمیقی از یک
مانعِ درونی که بین ما است کسب کرده ام. اکثر اوقات من دعای آرامش را از آخر به اول تمرین می کنم
و طی تلف کردنِ وقت و انرژی ام در تلاش برای تغییر دیگران، مکا نها و چیزهایی که در مقابل شان
عاجزم در نهایت به آن چیزهایی را که می توانم بطوری متناسب تغییر دهم م یرسم
و آنها را می پذیرم.
وقتی به عجز بدین گونه م ینگرم، درک عمیقی که از عجز قدم اول بدست آورد هام،
بطور غیرقابل قیاسی به من نیرو می بخشد. شاید سؤال کنید چرا؟ زیرا زمانی که
بر روی چیزهایی که تغییردادنِ نسبیِ آنها در توانم است تمرکز می کنم )به غیر از
ریاکاری و نارو زدن یا زورگویی کردن(، قدرت انجام آن کارها بمن داده م یشود. به
عنوان مثال، دراوایل بهبودی به دنبال فرص تهای بیشتری در زندگی بودم و به همین
دلیل تحصیلاتم را از سر گرفته و توانستم لیسانسم را بگیرم. این مدرک تحصیلی
باعث شد بتوانم به یک برنامۀ توسعۀ تجارت در سازمانی مردم نهاد که در کشورهای
مخلتف خدمات داوطلبانه و رایگان ارائه می داد، بپیوندم. درنتیجه، در سن چهل
سالگی از شغلم استعفا داده و به شهرِ کراکو در لهستان نقل مکان کردم تا کمک
کنم جامعۀ محلی در آنجا به سوی یک اقتصاد مبتنی بر عرضه و تقاضا حرکت کند.
بدین ترتیب ماجراهای سفر و زندگی ام با نقل مکان به یک کشور دیگر آغاز شد.
ماجراهایی مانند تنها با یک کوله پشتی مسافرت کردن به روسیه و مدار قطب شمال
در فنلاند و دیدنِ بخش درونیِ مقبرۀ هرمِ عظیم در گیزای مصر. در کل از سی کشورِ
مختلف بازدید کرد هام و طی این دوره، روی دیوار چین راه رفتم، تاج محل را موقع
طلوع آفتاب دیدم و از جاهایی مانند اولان باتارِ مغولستان، دابلین در ایرلند جنوبی،
استانبول، رکیاویک در ایسلند و… نیز دیدن کردم.
وقتی شرایط اقتصادی به شدت بحرانی شد، به مدت سه سال بیکار شدم و طی
پذیرفتنِ این واقعیت که من نمی توانم اقتصادِ کشور را تغییر دهم، با کمکِ عجز قدمِ اول از خود سؤال
کردم: «برای پرداختِ هزین ههای زندگی، من چه کارهایی را می توانم انجام دهم؟ » بنابراین در سن
شصت سالگی خود را دوباره احیا کردم و اکنون مجددأ و با خوشحالی مشغول کار شده ام. به همین
ترتیب با آگاهی از اینکه سلامتیِ جسمی ام نیاز به توجه دارد، تصمیم گرفتم شرایط جسمی ام را تغییر
دهم. سپس سی و شش کیلوگرم وزن کم کردم و اکنون بهتر غذا می خورم و ورزش را بخشی از برنامۀ
روزانۀ خود کرد هام.
من درک خویش از عجز را طی خدمت در NA هم بکار گرفتم. زمانی به عنوان عضوی از یک کارگروه
که وظیفه اش تغییر نحوۀ کارِ منطقۀ مین هسوتا بود خدمت می کردم، ما کلیۀ آدرس جلساتی را که توسط
نواحی مختلف ایجاد شده بودند ادغام نموده و راه را برای یکی شدنِ خطوط تلفن یمان هموار کردیم. ما
همچنین از برنام همان تحت عنوان «پرکردنِ یک شکاف » استفاده کرده و با کمیتۀ راهنما و رهجو از راهِ
دور که توسطِ ناحیۀ سانتاکروز کالیفرنیا تشکیل شده بود، ارتباط ایجاد کرده و همسو شدیم.
قدم اول توجه مرا به سوی آنچه که در مقابلش ناتوان ام و همچنین آنچه که در مقابلش ناتوان نیستم
سوق م یدهد. بنابراین من با یک درکِ واضح از آنچه که در مقابلش ناتوان نیستم، آزادم تا هر روز صبح
از خواب بیدار شده و از خود سؤال کنم که توانِ انجام چه کارهایی را دارم تا فقط برای امروز، زندگیِ
خودم و دیگران را به تدریج بهتر کنم. قدم اول: عجز و پذیرش

نویسنده: کیت.ای،
مین هسوتا، آمریکا،
مجلۀ راهِ ، NA
ژانویۀ 2015

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا