کتابچه سفید
کتابچه سفید
این کتابچه انجمن معتادان گمنام را معرفی می کند و برای مردان و زنانی نوشته شده که مثل خود ما از دردبه ظاهر بی درمان اعتیاد در عذاب هستند علاجی برای اعتیاد وجود ندارداما بهبودی از طریق برنامهای با اصول ساده روحانی امکان پذیر است این کتابچه ادعای جامع بودن ندارد فقط شامل ضروریاتی است که ما بر مبنای تجربه فردی و گروهی برای بهبودی لازم می دانیم.
بهبودی و لغزش ( عود بیماری )
بسیاری از مردم تصور می کنند مفهوم بهبودی فقط مصرف نکردن مواد مخدر است . آنها لغزش را نشانه شکست کامل و پرهیز از مواد مخدر به مدت طولانی را ، علامت موفقیت کامل می دانند . اما تجربه ما که برنامه بهبودی معتادان گمنام را دنبال می کنیم ، نشان داده است که مطلب به این سادگی نیست . بنابه تجربه ما ، گاه لغزش برای عضوی که قدری با انجمن ما مربوط شده است چنانچه تجربه تکان دهنده ای می تواند باشد که او را وادار به دنبال کردن جدی تر این برنامه کند . در حالی که عده ای از اعضای دیگر ، با وجود پرهیز دراز مدت هنوز هم در اثر عدم صداقت و خود فریبی ، قادر نیستند از لذت بهبودی کامل و پذیرش اجتماعی بهره مند شوند اما در مجموع پرهیز کامل و مداوم از موادمخدر و تماس نزدیک و مشارکت با اعضاء گروههای معتادان گمنام ، بهترین راهی است که زمینه رشد را برای یک معتاد فراهم می کند .
با آنکه معتادان همگی مانند یکدیگرند اما شدت بیماری و سرعت بهبودی فردی آنها با هم تفاوت دارد . در بعضی از موارد لغزش ممکن است زمینه ای فراهم کند که نهایتاّ به آزادی کامل فرد منتهی شود اما در مورد فرد دیگر آزادی او به آن بستگی داشته باشد که با سماجت و عزم راسخ ، هر چه پیش آید ، دو دستی به پاکی خود بچسبد تا از مرحله بحرانی بگذرد . معتادی که بتواند به هر طریق نیاز و هوس مصرف را حتی برای یک مدت کوتاه ندیده بگیرد و اختیارا فکار غیر ارادی و رفتار اجباری خود را داشته باشد ، به نقطه عطفی رسیده است که می تواند در بهبودیش سرنوشت ساز باشد . گاه موازنه احساس آزادی و استقلال حقیقی ما به هم می خورد و با آنکه ظاهراّ می دانیم هر چه داریم در اثر اتکاء به یک نیروی برتر از خودمان و با کمک کردن و کمک گرفتن از دیگران و همدلی بدست آمده است اما به میل به تک روی و در دست گرفتن دوباره اختیار زندگی ، ما را به طرف خود می کشد . در طول دوران بهبودی ، هیولاهای زندگی گذشته ،به دفعات به سراغمان خواهند آمد . ممکن است احساس کنیم که زندگی دوباره بی معنا ، یکنواخت و کسل کننده شده است . ممکن است تکرار ایده های جدید ، مغزمان را خسته کند و از لحاظ جسمی هم به خاطر انجام مکرر اقدامات و فعالیتهای تازه مان احساس کوفتگی کنیم امـــا احساس هر چه که باشد فرقی نمی کند . ما می دانیم که اگر این کارها را تکرار نکنیم ، مطمئناّ رفتار قدیم خود را از سر می گیریم و اگر چیزی که داریم استفاده نکنیم آنرا از دست می دهیم . این دوره ها معمولاّ بهترین دورانی هستند که ما در آن رشد و پیشرفت می کنیم . با آنکه شاید ظاهراّ جسم و فکر ما از تمام این چیزها خسته شده باشند اما باید بردبار باشیم زیرا ممکن است قوه محرکه تغییر و رستاخیز حقیقی ، در عمق وجودمان در صدد پیدا کردن راهی باشد که بتواند انگیزه های درونی ما را دچار تحول کند و زندگیمان را تغییر دهد .
بهبودی از طریق تجربه و بکارگیری قدمهای دوازده گانه ،هدف ماست ، نه فقط پرهیز جسمی از مواد مخدر ، پیشرفت ما نیاز به سعی و کوشش دارد . از آنجا که یک فکر بسته ، به هیچ وجه ظرفیت پذیرش افکار نو را ندارد . بنابراین باید به طریقی روزنه ای برای نفوذ در آن پیدا کرد و چون فقط خودمان می توانیم ، این کار را بـــرای خود انجام دهیم از این رو لازم است مواظب دو دشمن درونی خود که بی تفاوتی و تنبلی هستند باشید . اینطور به نظر می رسد که مقاومت در برابر تغییر ، در خون ماست و فقط چیزی مانند یک انفجار اتمی می تواند زمینه های لازم برای تغییر مسیر در ما بوجود آورد . یک لغزش ( البته اگر بتوانیم جان سالم به در ببریم ) می تواند چاشنی این انفجار را فراهم کند . گاه لغزش نزدیکان و یا مرگ آنها ممکن است ما را به خود بیاورد و چشم ما را در مورد لزوم یک عکس العمل شدید باز کند .
سرگذشت افراد
معتادان گمنام از سال ۱۹۵۳ میلادی تاکنون رشد بسیار زیادی کرده است اشخاصی که این انجمن را راه اندازی کردندو همیشه در قلب ما جای دارند در مورد اعتیاد و بهبودی مطالب فراوانی به ما آموخته اند در ادامه ما آنچه را در آغاز وجود داشته است ، به شما ارائه میکنیم بخش اول را یکی از نخستین اعضای ما در سال ۱۹۶۵ میلادی نوشته است داستان های بهبودی سایر اعضای در کتاب پایه معتادان گمنام آمده است .
در جستجوی معنا
سالهای سال می خواستم به مردم بقبولآنم که چه رهبر یا فیلسوف بزرگی هستم اما حالا می دانم که نیستم پس از ۱۵ سال تمام دویدن به دنبال این سراب حالا میبینم دیگران خودم را به همین شکلی که هستم می پذیرند من در سراسر عمرم خودسر بودم و همیشه راه خود را می رفتم اگر کسی پیشنهاد یا نصیحتی به من می کرد با فکر بسته حرفش را رد میکردم بیآنکه امتحان کنم ببینم نظرش به درد من میخورد یا نه .
فکر و روش من هیچ وقت نتیجه ای جز شکست نداشت با این همه انگار مجبور بودم به مصرف ادامه بدهم تا اینکه به زندان رفتن های مکرر مجابم کرد که یک جای کار غلط است .من به جایی رسیدم که در نهایت سرگشتگی میخواستم هر طور شده معنایی به زندگی ام بدهم از ته دل میخواستم راهی را بیازمایم که به جایی برسد من مدت ها پیش از این NA را پیدا کرده بودم اما هنوز آماده تغییر نبودم و با اینکه بارها در NA را پشت سرم بستم هر بار که بازگشتم در انجمن به رویم گشوده بود آن زمان که تمایل پیدا کردم به کمک برنامه NA سر و سامانی به زندگیم بدهم زندگیم پر بار تر و معنادار تر شده است پیش از این بدون مواد مخدر نمیتوانستم روزمرگی های زندگی را تحمل کنم برای چشم باز کردن به روی هر روز احتیاج به مواد داشتم حالا می دانم که اگر بخواهم کاملاً پاک بمانم باید طرز فکر و این شیوه زندگی را تغییر دهم و این کاری است که به کمک اصول این برنامه در حال انجامش هستم من امروز هوس یا نیازی به مواد مخدر ندارم اما باید این خلا را با چیزی ارزشمند پر کنم من این چیز را در انجمن NA یافتهام من باید به آنان که در این مسیر موفق بودند بچسبم و پیرو راه آنان باشم مادام که رهرو قدم های این برنامه باشم میدانم که من نیز موفق خواهم بود به چشم من این برنامه چندان هم آسان نیست اما برای آدم پیچیده ای مثل من آنقدر ساده هست که بتوان از آن پیروی کرد .
کتابچه سفید
برای استفاده از مطالب این کتابچه به طور کامل به مسئول نشریات گروه ها مراجعه نمایید