انجمن معتادان گمنام UK

قدم دوازدهم

قدم دوازدهم

قدم دوازدهم 

قدم دوازدهم,قدم دوازده,قدم ۱۲,انجمن معتادان na

با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم ها ، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم .

انجمن معتادان گمنام NA

کتاب پایه :

قدم دوازدهم,قدم دوازده,قدم ۱۲,انجمن معتادان na

خرابی های زندگی گذشته ما باعث شد که به معتادان گمنام بیاییم و تنها انتظاری که نداشتیم بیداری روحانی بود ، ما فقط و فقط می خواستیم دیگر درد نکشیم .

قدم ها ، ما را به طرف بیداری روحانی هدایت می کنند . این بیداری ، با تغییراتی که در زندگی ما پدید می آید به وضوح قابل رویت است . تغییرات پیش آمده ، به ما امکان بهتری می دهند که بتوانیم اصول روحانی را در زندگی خود پیاده کنیم و پیام بهبودی و امید را به معتادی که هنوز در عذاب است برسانیم . در صورتی که ما اصول پیام خود را در زندگی رعایت نکنیم ، پیام مان بی معنا خواهد بود . وقتی ما مطابق اصول برنامه زندگی می کنیم ، اعمال و زندگی ما به مراتب بیشتر از کلمات و نشریات مان به آن معنا می دهد .

اگر چه پدیده بیداری روحانی به صورت های گوناگونی در شخصیت ها ی مختلف انجمن ما نمایان می شود . لیکن بیداری های روحانی جنبه های مشترکی نیز دارند که شامل از میان رفتن احساس تنهایی و به وجود آمدن جهت و مسیر در زندگی است ، بسیاری از ما معتقدیم که اگر بیداری روحانی با افزایش آرامش فکری و توجه به مسایل دیگران همراه نباشد ، هیچ مفهومی ندارد . برای حفظ و نگهداری آرامش فکری خود سعی می کنیم که در زمان حال زندگی کنیم .

قدم دوازدهم,قدم دوازده,قدم ۱۲,انجمن معتادان na

آن عده از ما که این قدم ها را به بهترین وجه ممکن کار کرده ایم ، نتایج خوبی بدست آورده ایم . ما اعتقاد داریم که این نتایج ، اثر مستقیم زندگی بر طبق اصول این برنامه است .

از همان وقتی که خیال مان از بابت اعتیاد راحت می شود ، خطر در دست گرفتن اختیار زندگی ، دوباره ما را تهدید می کند و درد و رنجی را که کشیده ایم ، فراموش می کنیم . در دوران مصرف ، اختیار زندگی ما در دست بیماری مان بود . هنوز هم این بیماری آماده و منتظر است که دوباره بر ما غلبه کند . ما به سرعت فراموش می کنیم که تمام کوشش های گذشته ما برای کنترل زندگی ، با شکست مواجه شده بود .

قدم دوازدهم,قدم دوازده,قدم ۱۲,انجمن معتادان na

در این مرحله ، اکثر ما متوجه می شویم که تنها راه ممکن برای حفظ هدیه ای که به ما داده شده ، این است که آن را با معتادانی که هنوز در عذابند در میان بگذاریم . این کار ، بهترین راه برای جلوگیری از لغزش و شکنجه ای است که در صورت بازگشت به مصرف در انتظارمان است . ما اسم این کار را رساندن پیام می گذاریم و آن را به چند طریق مختلف انجام می دهیم .

در قدم دوازدهم ، با رعایت اصول روحانی رساندن پیام بهبودی NA ، ما موفق به حفظ پاکی خود می شویم . حتی عضو یک روزه انجمن NA هم می تواند این پیام را به معتاد دیگری برساند و نشان دهد که این برنامه کارایی دارد .

وقتی پیام خود را با تازه واردی در میان می گذاریم ، می توانیم از نیروی برتر خود بخواهیم که از ما به عنوان یک وسیله روحانی استفاده کند ، اما پای مان را جای پای او نمی گذاریم . ما اکثرا در موقع رساندن پیام به تازه واردان ، از یک معتاد در حال بهبودی دیگر مدد می گیریم . پاسخ به درخواست کمک ، برای ما یک افتخار است . ما که در سیاه چال نومیدی گرفتار بوده ایم ، از این که می توانیم به بهبودی دیگران کمک کنیم ، در خود احساس خوشبختی می کنیم .

 

ما به تازه واردان کمک می کنیم که اصول معتادان گمنام را بیاموزند . سعی ما در این است که حس کنند قدم شان روی چشم ماست و متوجه شوند که این برنامه چه مزایایی برای شان در بر دارد . ما تجربه ، نیرو و امید خود را با آن ها در میان می گذاریم و در هر فرصتی که امکان داشته باشد ، تازه واردان را به جلسات همراهی می کنیم .

قاعده کلی انجام قدم دوازدهم به طور دقیق ، خدمت همراه با از خود گذشتگی است . ما بهبودی مان را مدیون خدایی هستیم که خود درک می کنیم . اکنون خود را در اختیار او می گذاریم تا از ما به عنوان وسیله ای برای بهبودی خواستاران آن استفاده کند . اکثر ما می آموزیم که پیام مان را فقط به آن کسانی برسانیم که درخواست کمک می کنند . گاه تنها چیزی که می تواند یک معتاد دردمند را در قبول کمک تشویق کند شاهد زنده است . ممکن است یک معتاد در عذاب باشد ، اما تمایل درخواست کمک نداشته باشد ، در این گونه مواقع می توانیم خود را در دسترس او قرار دهیم تا اگر درخواست کمک کرد یک نفر در دسترس باشد .

قدم دوازدهم,قدم دوازده,قدم ۱۲,انجمن معتادان na

یاد گیری کمک به دیگران ، یکی از فوائد برنامه معتادان گمنام است . به کارگیری دوازده قدم ، به صورت قابل ملاحظه ای ما را از خواری و نومیدی بیرون آورده و وسیله دست نیروی برترمان می کند . به ما قابلیتی داده می شود که می توانیم در جایی که از دست هیچ کس دیگر ، کاری ساخته نیست ، به هم نوع معتاد خود کمک کنیم . این گونه اتفاقات را همه روزه در میان خود می بینیم . این تغییرات معجره آسا نمایانگر بیداری روحانی است . تجربه شخصی خود را در مورد چگونگی گذشته مان با دیگران در میان می گذاریم و با آن که وسوسه پند و اندرز دادن در ما شدید است ، اما می دانیم که در صورت انجام آن ، احترام خود را در میان تازه واردان از دست می دهیم . پند و اندرز ، پیام ما را تار و غبار آلود می کند ، پیامی که در ما تاثیر می گذارد ، یک پیام ساده و صادقانه بهبودی از اعتیاد است.

قدم دوازدهم,قدم دوازده,قدم ۱۲,انجمن معتادان na

ما در جلسات شرکت می کنیم و خود را برای خدمت در اختیار انجمن قرار می دهیم . ما با سپاس و به رایگان ، وقت ، خدمات و آن چه را که در این انجمن یافته ایم ، تقدیم می کنیم . خدمتی که در معتادان گمنام ، از آن صحبت می کنیم ، هدف اصلی تمام گروه های ما است . مفهوم کار خدماتی ، رسانیدن پیام به معتادی است که هنوز در عذاب می باشد . ما هر چه مشتاقانه تر زحمت بکشیم و بیشتر خدمت کنیم ، بیداری روحانی پربارتری خواهیم داشت .

اولین راه ساده پیام ، که نیاز به گفتگو و توضیح ندارد رفتار ما است . کسانی که ما را به عنوان افرادی گمراه ، وحشت زده و منزوی می شناخته اند ، وقتی ما را در خیابان می بینند متوجه می شوند که ترس از وجود ما گریخته است و ما به مرور در حال بازگشت به زندگی هستیم .قدم,دوازدهم,انجمن,معتادان گمنام, NA, قدم دوازده,قدم ۱۲

وقتی که راه NA را پیدا می کنیم ، در زندگی جدیدمان دیگر جایی برای بی حوصلگی و تن آسایی وجود نخواهد داشت . ما پاک می مانیم و رعایت اصول را در زندگی مان شروع می کنیم و از اصولی چون ، امید ، تسلیم ، پذیرش ، صداقت ، روشن بینی ، تمایل ، ایمان ، تحمل ، صبر ، فروتنی ، عشق بدون شرط ، سخاوت و مهربانی بهره می گیریم . به همان نسبتی که بهبودی ما پیش می رود اصول روحانی ، تمام قسمت های دیگر زندگی ما را نیز در بر خواهد گرفت . ما سعی می کنیم که هم اکنون و همین جا طبق اصول این برنامه زندگی کنیم .

قدم دوازدهم,قدم دوازده,قدم ۱۲,انجمن معتادان na

هم زمان با شروع یادگیری زندگی بر اساس اصول بهبودی ، احساس شادی و شعف در ما پدید می آید . وقتی ما می بینیم کسی که دو روز پاکی دارد به فردی که یکروز پاک است می گوید : ” یک معتاد وقتی که تنهاست برای خود رفیق نابابی است .” در خود احساس سرور می کنیم ، وقتی می بینیم کسی که قبلا نفسش بالا نمی آمد حالا به معتادان دیگر کمک می کند و قادر است در حین صحبت ، عبارات لازم را برای رساندن پیام بهبودی ، پیدا کند ، احساس خوشحالی می کنیم . ما احساس می کنیم که زندگی مان ارزش پیدا کرده است . از لحاظ روحانی ، تر و تازه شده ایم و بسیار خوشحالیم که زنده ایم . در دوران مصرف ، زندگی مان تبدیل به تمرین تنازع بقا شده بود. ما اکنون به جای تنازع بقا ، بیشتر زندگی می کنیم . ما متوجه شده ایم که در زندگی مان اولویت پاک ماندن در مرحله اول و قبل از هر چیز دیگری است . ما اکنون قادریم از زندگی خود لذت ببریم . پاک ماندن را دوست داریم و از رساندن پیام بهبودی به معتادان دردمند دیگر ، به شوق می آییم . اکنون متوجه شده ایم که رفتن به جلسات واقعا کار می کند.

به کارگیری اصول روحانی در زندگی ، باعث می شود که ما دید تازه ای نسبت به خود پیدا کنیم . صداقت ، فروتنی ، روشن بینی به ما کمک می کند که با دیگران منصف باشیم . تصمیماتی که می گیریم با بردباری خواهد بود و ما می آموزیم که برای خودمان احترام قائل شویم .

درس هائی که در دوران بهبودی می گیریم گاه تلخ و درد آور است . کمک به دیگران قابلیت مشارکت در مورد این درس ها با سایر اعضای معتادان گمنام ، باعث می شود که از موهبت احترام به خود برخوردار شویم . ما نمی توانیم از درد کشیدن معتادان جلوگیری کنیم ، اما می توانیم پیام امیدی را که معتادان در حال بهبودی به ما داده اند ، به این دردمندان برسانیم و اصول بهبودی را ، به همان صورتی که در زندگی خودمان به کار گرفته ایم ، با آن ها به مشارکت بگذاریم ، زندگی مفهوم تازه ای پیدا کرده و احساس ارزش در ما پدید می آید . از لحاظ روحانی ، تر و تازه شده و از زنده بودن خود احساس رضایت می کنیم . قسمتی از بیداری روحانی ما درک تازه ای است که از نیروی برترمان پیدا می کنیم و این نتیجه مستقیم مشارکت در بهبودی معتادان دیگر است .

آری ما دور نمای امیدیم . ما نمونه های مشخص کارایی این برنامه هستیم . شادی ما از پاک زندگی کردن ، جاذبه ای برای معتاد در حال عذاب است .ما بهبود پیدا می کنیم تا پاک و خوشحال زندگی کنیم . به NA خوش آمدید ، در اینجا قدم ها به پایان نمی رسد ، قدم ها ، یک شروع تازه اند !

 

چگونگی عملکرد

قدم دوازدهم

”  با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم ها ، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور

 زندگی خود به اجرا درآوردیم . 

 

در حقیقت قدم دوازدهم شامل تمامی قدم ها می باشد . ما باید از آن چه که در یازده قدم قبلی آموخته ایم برای رساندن این پیام و نیز کاربرد اصول بازیببی در تمام امورمان ، استفاده کنیم . قدم ها هم به گونه منفرد و همبطور دسته جمعی باعث شده اند که این تغییر خااق العاده که ما آن را بنام بیداری روحانی می شناسیم در ما ایجاد گردد.

 

بسیاری از ما متحیر شده ایم که این بیداری روحانی چگونه به وقوع می پیوندد ؟ آیا یکباره و ناگهانی است و یا به تدریج در طی مدت طویلی صورت می گیرد ؟ با این که دوستان ما تجربیات کاملاًمتفاوتی در مورد چگونگی به وقوع پیوستن این بیداری روح داشته اند ولی همگی در این مورد اتفاق نظر دارند که این بیداری از کار کردن روی قدم ها حاصل شده است .

 

بیداری ما پیش رونده بوده و از یک جرقه ی آگاهی در قدم اول شروع گشته است . پیش از آن که ما حقیقت را در مورد اعتیادمان اقرار کنیم ، تاریکی انکار تنها چیزی بود که می شناختیم ، اما وقتی تسلیم شدیم و اقرار کردیم که ما به تنهائی ، قادر نبودیم اعتیادمان را متوقف کنیم یا امیدی برای آینده ی بهتر داشته باشیم ، کور سویی آن تاریکی را شکافت و بیداری روحانی ما از همان جا آغاز گشت .

 

با آن که تجربه ی بیداری روحانی ، برای هر یک از اعضاء ما متفاوت می باشد ، ولی بعضی از تجربیات آن قدر بین همه ی ما به گونه ای یکسان پیش می آید که فراسوی ملیت و مرز بوده و فراگیر است . فروتن شدن یکی از آن صفاتی است که تقریباً تمام کسانی که بیداری روحانی یافته اند ، تجربه نموده اند . اولین بار وقتی که ما ذهن مان را نسبت به احتمال وجود نیرویی برتر از خودمان باز نمودیم در ما چیزی اتفاق افتار تواضع پیداکردیم برای بعضی از ما این تجربه آنقدر شگفت انگیز بود که وقتی فهمیدیم در تلاش مان برای بهبودی تنها نبودیم حالتی مثل برق گرفتگی برای مان پیش آمد . قدم دوم برای ما به عنوان نخستین روزنه ای بود که از آن شروع به تابش کرد . پیدا شدن آن امید اثری قوی و فوری در روح ناامید ما ایجاد نمود و باعث شد برای ادامه ، دلیلی پیدا کنیم .

 

اشتیاق ما برای یک زندگی متفاوت ، مشوق ما در این امر شد که موفق به تسلیمی عمیق تر در قدم سوم شویم . ما نه تنها اقرار نمودیم که نمی توانستیم اعتیادمان را کنترل کنیم بلکه یک مرحله جلوتر رفتیم و به این درک رسیدیم که بهتر است اراده و زندگی خود را به نیروی برترمان بسپاریم و باز هم یکی از آن پارادوکس های روحانی به وقوع پیوست . در نتیجه ی این اقرار بالاترین آرامش را یافتیم . در طی انجام قدم سوم شروع به درک این مسئله نمودیم که به منبع فیض نامحدودی به نام نیروی برتر دست یافته ایم که می تواند تمامی آنچه را که برای شفای مان لازم داریم در اختیار ما بگذارد .

 

از جمله این هدیه ها شجاعتی است که برای انجام قدم چهارم لازم داشتیم . اغلب ما از سلسله مراحل خود شناسی که لازمه ی انجام این قدم است وحشت داشتیم و با اینکه بقیه ی اعضای جلسات معتادان گمنام  با محبت به ما اطمینان می دادند که نوشتن تراز نامه باعث پاداش روحانی خواهد شد ولی ما مدت ها این کار را عقب انداختیم . بالاخره با این که هنوز می ترسیدیم ، اما تجربه ی بقیه ی معتادان در حال بازیابی را باور کردیم و به انجام قدم چهارم پرداختیم . بعد از آن که ترازنامه را تمام کردیم ، رشد روحانی را برای خودمان تجربه نمودیم . روحیه ما به دلیل احترام به نفسی که در وجودمان ایجاد گردیده بود روز به روز قوی تر میشد . ایجاد ارزش های جدید که در قالب دادن به شخصیت جدید ما اثری بسیار مثبت داشتند ، تنها یکی از فوایدی بود که از انجام قدم چهارم عایدمان گردید .

 

اقرار ما در قدم اول به دلیل درماندگی و استیصال صورت گرفت اما اقراری که در قدم پنجم نمودیم داوطلبانه انجام پذیرفت .

 

این باز نمودن خصوصی ترین مسائل وجودمان که بدون هیچ کم وکاستی در حضور شخصی دیگر بیان می شدند باعث شد تا ما قدرت این را پیدا کنم که خودمان را باور نموده و به دیگران اعتماد کنیم . محبت بی قید وشرط خداوند و پذیراشدنی که راهنمای مان نسبت به ما از خود نشان داد، ما را قادر نمود که از آن پس آن قدر در مورد خود سخت قضاوت نکنیم . آگاهی که ما در مورد چگونگی دقیق خطاهای مان یافتیم باعث شد تواضع مان قدری بیشتر شود . ما شروع به درک این مسئله نمودیم که فروتنی با دوست داشتن خود تفاوت بسیاری دارد و این احساساتی متفاوت با یکدیگر هستند که نمی توانند بطور هم زمان در ما بروز کنند .

 

با آگاهی از چگونگی دقیق خطاهای مان ، نواقص شخصیتی مان و فروتنی که این آگاهی در ما ایجاد نموده اشتیاق مان در طی انجام قدم ششم برای عوض شدن بی نهایت زیادتر شده است . با اینکه بعضی از ما هنوز در مورد تسلیم و واگذاری نواقص شخصیتی مان مردد بودیم اما بالاخره با ایمان به خداوند مهربان پیدا نموده بودیم و بر ترس خود در این مورد غلبه کردیم . اعتماد وایمان ، دو عامل مهم بیداری روحانی ، برای ما حاصل نمی شدند مگر زمانی که کاملاًآمادگی پیدا کنیم و اجازه دهیم نیرویی برتر از خودمان در زندگی ما شروع به کار کند .

 

درخواست آگاهانه ای که ما از خداوند مان برای کمک در انجام قدم هفتم نمودیم مرحله مهمی از ایجاد بیداری در روحمان بود . این در خواست شاهدی بارز بر آن بود که ما چقدر از لحاظ روحانی تغییر کرده ایم . این جا نقطه ی عطفی بود که طی ان اغلب ما شروع به درک این مسئله نمودیم که نیروی برتر واقعاً می تواند تغییرات عظیمی در زندگی ما ایجاد کند . از آنجا که ، ما در خواست نموده بودیم که از اقدان به انجام کارهایی که از نواقص شخصیتی مان سر چشمه می گرفتند ، رهایی پیدا کنیم و تا حدودی نیز این رهایی به ما عطا گشت ، بالاخره شروع به درک این مسئله نمودیم که معجزه ی باز یابی چه هدایایی را ارائه می کند .

 

از آنجا که به ما قول داده شده بود که آزادی ما در زندگی مان ادامه خواهد داشت ، به قدم هشتم وارد شدیم تا با انجام آن ، بفهمیم که در مدت فعال بودن اعتیادمان چه برسر دیگران آورده ایم . در این جا هم باز متوجه شدیم که چگونه آمادگی روحانی که قدم های قبلی در ما ایجاد نموده بود ، به ما امکان داد تا در مواجهه با درد وپشیمانی نوشتن اسامی کسانی که آزار داده بودیم تاب مقاومت داشته باشیم . تمایل ما برای جبران نمودن خسارت از تمام آنان باعث شد که هر چه بیشتر از چنگال خود مشغولی آزاد بشویم . برای ما دیگر بازیابی در آنچه که فقط به خودمان کمک می کرد ، خلاصه نمی شد . افق دید ما از مرز مسائل زندگی شخصی مان فراتر رفته و کوشش های ما در بازیا بی به گونه ای سخاوتمندانه و ایثارگرانه شده است . در وجد ما استعدادی پرورش پیدا کرد که باعث گردید با دیگران همدرد شویم .

 

زمانی که درقدم نهم به طی مراحل خسارت پرداختیم به خوبی متوجه شدیم که این فعالیت چگونه باعث رشد بیشتر روحانی ما می گردید . اکنون فروتنی ما در نتیجه ی فهم جدید ی که از احساسات دیگران پیدا کرده بودیم عمیق تر شده بود . در نتیجه لیاقت بیشتری که ما برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا کرده بودیم به احترام و ارزشی که برای خودمان قایل بودیم ، افزوده گردید . ما قادر شدیم از خودمان گرفته به دیگران بدهیم . از همه مهمتر ، ما آزادی پیدا کردیم ، آزادی اینکه در امروز زندگی کنیم و احساس کنیم که در این دنیا مکانی داریم .

 

انضباطی که ما از انجام قدم دهم پیدا کردیم ادامه ی دمیدن نفس جدید حیات را به روح در حال بیداری ما تضمین کرد . با جدیت و بطور مداوم معیارها و ارزش ها ی نو یافته را در زندگی خود بکار گرفتیم وهر چه بیشتر به تمرین آنها پرداختیم ، اهمیت آنها در زندگی مان آشکارتر شد . ما در یافتیم که اگر گسترش رشد روحانی را در نقطه ی کانونی زندگی خود قرار دهیم تمام مسائل و موارد دیگر زندگی ما به طور طبیعی و آنگونه که باید پیش خواهند رفت .

 

دقتی که ما معطوف رشد روحانی خود نمودیم بالاخره ما را به قدم یازدهم رسانید . تا همین جای برنامه ما قویاً متوجه ی یک نیروی پرتوان که زندگی مان را می چرخانید شده بودیم : نیرویی که می توانست سلامت عقل را به ما باز گرداند و نواقص اخلاقی مان را برطرف کند . وقتی متوجه شدیم که با این کمک ها چه عشق عمیقی به ما ابراز می گردد شروع به درک هر چه عمیق تر طبیعت عاشقانه ی نیروی برتر خود نمودیم . آن خلاء روحانی که در ابتدای بازیابی در دون ما وجود داشت اکنون با سپاس گزاری ، عشق بی چون و چرا و اشتیاق خدمت به خداوند و مخلوقات او پرگردیده است . به گونه ای غیر قابل انکار یک بیداری روحانی را تجربه کرده ایم .

 

ما متوجه شده ایم که مسائل اساسی و لازم برای پر ثمر نمودن گسترش این بیداری روحانی ، یکی نشان دادن عملی قدر شناسی مان و دیگری به اجرا در آوردن اصول بازیابی در تمام مراحل زندگی مان می باشند . لیکن این ها کارهایی نیستند که ما فقط برای تضمین ادامه ی بهبودی و بازیابی خودمان انجام می دهیم ، معتادان گمنام یک برنامه ی خودخواهانه نیست . در حقیقت روح قدم دوازدهم از اصل ایثار و از خودگذشتگی در خدمت بنیان گرفته است . توجه به اصل از خودگذشتگی در کوشش هایی که برای رساندن پیام می کنیم چه برای وضعیت روحانی خودمان و چه برای آن هایی که سعی می کنیم پیام را دریافت کنند حائز حداکثر اهمیت ممکن می باشد .

 

قدم دوازدهم از یک جنبه ی تناقض آمیز روحانی برخوردار است . هر چه بیشتر به دیگران کمک می کنیم ، در واقع بیشتر به خود کمک می کنیم . برای مثال : اگر ما متوجه شویم که دچار اشکال شده ایم و ایمان مان دچار تزلزل شده است ، کمتر اقدامی به اندازه کمک به یک تازه وارد سریعاً در روحیه ی ما ایجاد تأثیر مثبت خواهد نمود. در این برنامه ، یک اقدام سخاوتمندانه معجزه می کند ، خوداندیشی را در ما نابود می کند و باعث می شود در مورد مشکلاتی که لاینحل به نظر می رسید ، دیدگاه بسیار روشن تری پیدا نماییم . هر بار که به شخص دیگری می گوییم        ((( برنامه معتادان گمنام مؤثر است ))) ، باور ما نسبت به برنامه تقویت می شود .

 

بسیاری از ما وقتی به خدمت در معتادان گمنام کمر می بندند دلشان می خواهد همان گونه خدماتی را ارائه دهند که در بدو ورود خودشان دریافت می کردند . مثلاً بعضی از ما که اولین تماس شان با برنامه از طریق خدمات تلفنی میسر شد ، بعد ها خوششان می آید که خدمت پاسخ گویی تلفن برنامه ی شهرشان را به عهده بگیرند . بعضی دیگرمان علاقه دارند که در بیمارستانها ، مراکز بازپروی یا زندان ها خدمت کنند ، چون در اینگونه مکان ها بود که برای اولین بار پیام جلسات معتادان گمنام  را شنیدند . بدون توجه به نوع خدمتی که انتخاب کرده ایم باید بخاطر داشته باشیم که دلیل خدمت نمودن ما ، انجام هدف اصلی یعنی رساندن پیام می باشد .

 

اکنون باید از خود بپرسیم که اصولاً این پیام که ما سعی در رساندن آن کنیم چیست؟ آیا این است که ما دیگر هرگز مجبور به مصرف مواد مخدر نخواهیم بود؟ آیا پیام این است که به دلیل بازیابی ، دیگر ما کاندیدای منتخب زندان ها ، تیمارستان ها و مرگ زودرس نخواهیم بود؟ آیا پیام ابراز امید و باورداشتن آن است که یک معتاد هر معتادی می تواند از بیماری اعتیاد بهبودی حاصل کند؟ بسیار خوب ، پیام ما همه ی این ها و نیز بیش از این ها است.

 

پیامی که ما می رسانیم آن است که بکار گرفتن اصولی که قدم های دوازده گانه نهفته است ، ما یک بیداری روحانی پیدا نموده ایم. اکنون در این مقطع این بیداری روحانی به هر معنی یا گونه ای که برای هر یک از ما تجلی نموده و باور داریم در واقع خود پیامی است که ما به اشخاص طالب بهبودی می رسانیم.

قدم دوازدهم

روشهای رساندن پیام از سوی ما همانند اعضای NA گوناگون هستند . با این همه ، چند دستورالعمل اساسی وجود دارد که برای ما به عنوان  یک انجمن ، مفید است . اول و مهم تر از همه آنکه ، ما تجربه ، توانایی و امیدهای خود را با بقیه اعضاء در میان مشارکت می گذاریم . به عبارت دیگر ،  از تجربه خود سخن می گوییم ، نه از نظراتی که از منابع دیگر شنیده ایم . همچنین تجربه شخصی خود را در میان می گذاریم ، نه تجربیات شخصی دیگران . وظیفه نداریم به شخصی که جویای بهبودی است بگوییم کجا کار کند ، با چه کسی زندگی کند ، چگونه فرزندانش را بزرگ کند ، یا از هر مسئله دیگری که خارج از زمینه تجربه شخصی ما در بهبودی است ، سخن بگوییم . ممکن است ، شخصی که می خواهیم به او کمک کنیم جدا ًدر همان گونه مسائل نیز مشکل داشته باشد ولی بهترین کمکی که از ما ساخته است به عهده گرفتن مدیریت زندگی او نیست بلکه ، در میان گذاردن تجربیات شخصی مان در همان موارد خاص می باشد .

دستیابی به روشی شخصی برای رساندن پیام ، تنها یک شرط دارد : ما باید خودمان باشیم . هر کدام از ما یک شخصیت منحصر به فرد  داریم که قطعاً برای بسیاری جالب است . بعضی از ما شوخ طبعی بخصوصی دارند که ممکن است همین باعث رسوخ شان در شخصی شود که احساس بیچارگی می کند . بعضی دیگر از ما به طور خاصی خونگرم ودلسوز هستند و با احساس همدردی شان قادرند به داد معتادی که به ندرت به او محبت شده برسند . بعضی دیگر از ما قدرتی عجیب در گفتن حقیقت قاطع و عریان به معتادانی دارند که سالها برای این که کسی این طور آن ها را با واقعیت مواجهه کند می مردند . بعضی دیگر از ما استعدادی دارند که وقتی عضو یک کمیته می شوند باعث خدماتی خیلی ارزشمندی می گردند . اما اعضای دیگری هم داریم که قدرت شان در کار کردن با یک معتاد در حال رنج می باشد . ساختار شخصیتی ما هر چه باشد فرقی نمی کند ، ما می توانیم مطمئن باشیم که وقتی از ته دل سعی می کنیم پیام را برسانیم ، خواهیم توانست به داد معتادی که به دنبال بهبودی است برسیم .

قدم دوازدهم

با این وجود ، درکمک به معتادی دیگر، محدودیت هایی نیز وجود دارد ؛ ما نمی توانیم کسی را مجبور کنیم مصرف مواد مخدر را قطع کند ، همچنین نمی توانیم نتیجه حاصل از کار کرد قدم ها را به شخص دیگری بدهیم و به جای آنها رشد کنیم یا بطور سحرآمیز معتاد دیگری را از تنهایی و رنج رها کنیم . نه تنها در مقابل اعتیاد خود عاجزیم ، بلکه در مقابل اعتیاد اشخاص دیگر هم عاجز هستیم . فقط می توانیم پیام خود را برسانیم ، ولی قادر نیستیم تعیین کنیم چه کسی آن را دریافت خواهد نمود ! اینکه چه کسی آمادگی شنیدن پیام بهبودی را دارد ، مطلقاً به ما مربوط نیست . بسیاری از ما به این گونه پیش داوری ها راجع به اشتیاق یک معتاد برای بهبودی دست زدیم و بعد از مدتی روشن شد که کاملاً در اشتباه بوده ایم . لغزش های متعدد ، الزاماً معرف عدم علاقه یک معتاد به بهبودی خود نیست ، همان گونه که نمی توان راجع به تازه واردی ظاهراً نمونه با اطمینان نظر داد که پاک باقی خواهد ماند . هدف ما باید این باشد که پیام بهبودی را بدون هیچ قید و شرطی به هر کسی که نسبت به آن ابراز علاقه می کند ، برسانیم .

 

این که آیا ما به خصیصه ی محبت غیر مشروط دست یافته ایم یا نه ، از رفتاری که از خود بروز می دهیم مشخص خواهد شد . هر شخصی که دست خود را برای دریافت کمک دراز می کند  مستحق ترحم ، توجه و پذیرفته شدن می باشد و نباید شروطی برای محبت خود قایل شویم . هر معتادی بدون توجه به مدت پاکی خود باید درد دل خود را در محیطی عاری از هر گونه قضاوت و پیش داوری ابراز کند . اغلب ما متوجه شده ایم که قادریم حداکثر همدردی رااز خود نسبت به معتادانی که از بیماری خود در رنج هستند نشان دهیم چون خودمان نیز به همان بیماری مبتلا هستیم . همدردی ، دلسوزی و درک ما از یک معتاد ، سطحی و زبانی نیست بلکه زاییده ی رنجی است که هر دو نفر ما شخصاً تجربه کرده ایم . وقتی ما به یکدیگر می رسیم درست مثل دو نفر که مدتی قبل ، از یک فاجعه جان سالم بدر برده اند دیگری را در آغوش می گیریم . این تجربه ی مشترک که ما داشتیم بیش ازهر چیز دیگر باعث ایجاد محیط گرم و محبت غیر مشروط ، در جلسات شده است .

کمک به دیگران احتمالاً بالاترین آرمانی است که در قلب انسان نهفته شده و ارزش والایی است که وقتی نیروی برتر وارد زندگی مان شد ، در ما به ودیعه می گذارد . اگر از خداوند خود استدعا کنیم ما را در رساندن پیام بهبودی به معتادی دیگر کمک کند ، آنگاه وظیفه خود را به بهترین نحو ممکن انجام داده ایم . وقتی با جدیت اصول بازیابی را به کار بندیم ، می توانیم از ادامه ی برقراری رابطه ی خود با نیروی برترمان مطمئن شده و آگاه باشیم که خدماتی که ما به دیگران می کنیم از روحانیت ریشه گرفته اند .

قدم دوازدهم

وقتی اصول برنامه را در زندگی خود رعایت کنیم ، روحانیت راه زندگی ما خواهد شد و ما شاهدی زنده و ثمره ای از زندگی به روال این اصول خواهیم گشت که به نوبهی خود بهترین پبام برای معتاد دیگر می باشد . لازم نیست برای روشن بین شدن صبر کنیم تا به قدم دوم برسیم . برای داشتن شجاعت و صداقت ، حتماً لازم نیست ترازنامه بنویسیم . فروتنی همیشه صفتی پسندیده است ، چه آن زمان که از خداوندمان درخواست بر طرف کردن کمبودهای اخلاقی مان را می کنیم ، چه آن زمان که در محیط کار با همکاران مان هستیم و یا با یک دوست به صحبت مشغولیم .

قدم دوازدهم

سعی ما بر آن است که اصول بازیابی رادر تمام امور خود ، هم در داخل و همدر خارج از جلسات به اجرا در آوریم . برای ما نباید تفاوت داشته باشد که با چه شخصی طرف هستیم ، یا این کار چهقر مشکل است . ما رعایت اصول بازیابی را نقطه مرکزی زندگی خود قرار می دهیم . تنها امید ما برای رهایی از بیماری اعتیاد آن می باشد که به رعایت این اصول در زندگی روزانه ای خود بپردازیم . بااینکه هدف ما به نظر دور می رسد ، اما متوجه شده ایم که قابل حصول است . قدرشناسی ای که ما از هدیه ی بهبودی پیدا می کنیم نیروی زیربنای تمام فعالیت های مان و تار وپود انگیزه تأثیر ما در زندگی خودمان و اطرافیان مان می باشد ، حتی وقتی ساکت هستیم صدای سپاسگزاری ما ناشنیده نمی ماند . این صدای آرام وقتی ما در مسیر بازیابی وجود خود ، به بقیه ی انسان ها صحبت می کنیم به حداکثر وضوح می رسد . وقتی خود را در این سفر روحانی به خاطر کمک به دیگری به مخاطره می اندازیم ، زندگی ما بهبود می یابد ، روح ما بیدار می شود و افقی که در برابر ما قرار دارد در نهایت گسترده تر می گردد . روح خدایی که در درون هر یک از ما نهفته است . جرقه ی حیاتی که در وجود ما به دلیل بیماری مان تقریباً خاموش شده بود ، بار دیگر با بکار بردن قدم های دوازده گانه معتادان گمنام شعله ور گردیده است . سلوک ما در مسیری که با این قدم ها همواره گردیده است ، آغاز می گردد .

قدم دوازدهم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *