انجمن معتادان گمنام UK

Warning: in_array() expects parameter 2 to be array, string given in /home2/nafarsi1/domains/nafarsiuk.org/public_html/wp-content/plugins/astra-addon/addons/blog-pro/classes/class-astra-ext-blog-pro-images-resizer.php on line 168
خانواده، دوستان و اعضای انجمن

خانواده، دوستان و اعضای انجمن

خانواده، دوستان و اعضای انجمن

خانواده، دوستان و اعضای انجمن

«من درگذر سالیان این اقبال را داشتهام که همه جور پست و بلند روزگار را ببینم اما بدون قدمها، بدون خانوادۀ NA و بدونِ اصولی که یادگرفته ام، طی کردنِ این فراز و نشیبها و همچنین گرامیداشتِ روزهای شاد، بسیار دشوارتر بود. من معتقدم هر قدر بیشتر در این جهان خاکی بمانم خردِ بیشتری بدست خواهم آورد و در عین حال معتقدم این خرد عمیقتر میشود و در نهایت این چرخه با رسیدن به نوعی سادگیِ مطلق کامل خواهد شد که حاصل آن آزادی است ». کتاب پایه.
این دوره از ایام تعطیل به بسیاری از معتادان اجازه میدهد چند روزی را در کنارِ خانوادههایشان، هم درونِ انجمن و هم بیرون از آن، جشن بگیرند. مطالب زیر برداشتِ 3 معتاد از تعطیلاتِ عیدِ شکرگزاری است:

بازگشت به خانه GOING HOME
این اولین باری است که پس از پاک شدن میتوانم برای عیدِ شکرگزاری به خانه ام بازگردم. طی دوسالِ اول پاکی، پدر و مادرم نمیخواستند هیچ ارتباطی با من داشته باشند و فکر میکردند این بار هم مثل دفعات قبل قولهایم دروغی بیش نبودند. اما فکر میکنم تلاشی که در پیگیریِ بهبودیام به خرج دادهام سرانجام دارد نتیجه میدهد. بعد از آن همه خسارتی که به آنها زدم خانوادۀ من اجباری ندارند که با من ارتباط داشته باشند. من کاملأ از این موضع آگاهم و امروز سپاسگزارم که قرار است آنها دوباره در زندگی من حضور داشته باشند. و تنها دلیلِ این وضعیت، برنامۀ بهبودیِ NA است. اگر با جدیت برنامه را دنبال نکرده بودم و فقط برای امروز، 24 ساعت به 24 ساعت پاک نمانده بودم، هرگز یاد نمیگرفتم که چطور کیکِ کدو درست کنم و امروز تنها نگرانیام درست کردنِ کیک نبود. مهم نیست که در تهیۀ این کیک شکست بخورم و دسر را هم
خراب کنم. مهم این است که دیگر نگرانِ مواد بعدی را مصرف نکردن، از زندان آزاد نشدن یا به سم زدایی نرفتن نیستم و این ورای بهترین رویا های من است.

دوستانِ جدید NEW FRIENDS
دیگر خانوادۀ آنچنانی برایم باقی نمانده، مادرم قبل از اینکه پاک شوم از دنیا رفت و پدرم هرگز جزئی از زندگیام نبوده است. خوشبخاته و بدلیل اینکه به جلسات میروم و با اعضای گروه بیرون میروم و خدمت میکنم، دوستانی را درزندگیام دارم که در واقع خانوادۀ جدیدم هستند. وقتی آنها دریافتند که من طی ایام تعطیل جایی برای رفتن نداشتم، درِ خانهشان را به رویم باز نموده و از من دعوت کردند به جمعشان بپیوندم. دختری که سابقأ جیبِ مردم را میزد و دزدی میکرد؟ میخواهید من به خانهتان بیایم؟ اجازه میدهید در خانهتان بمانم و پیشِ فرزندانتان باشم؟ مطمئنید که این ایدۀ خوبی است؟ حدس میزنم این روزها چنین کاری ایدۀ خوبی باشد. چونکه من هر روز انتخاب میکنم فردِ بهتری باشم و تنها چیزی که این حق انتخاب را به من داده است حضور در جلسات و کارکردنِ قدمهاست. هیچوقت فکر نمیکردم دوستانی داشته باشم چرا که آنها
سدِ راهِ مصرفام می شدند. اما امروز خوشحالم که آنها سد راهِ مصرفم هستند.

جلسات THE ROOMS
چند سال پیش وقتی مرکز بازپروری را ترک کردم، فقط شروع کردم به راه رفتن. کسی را نداشتم که دنبالم بیاید چونکه همۀ پلها را خراب کرده بودم. پولی نداشتم چونکه قابل استخدام نبودم. ماشین نداشتم چونکه آن را فروخته بودم. تنها چیزی که داشتم یک دفترچۀ آدرس جلسات بود. بنابراین طی پیادهروی به یک پمپ بنزین رسیدم و آدرسِ محلِ برگزاری یک جلسه را که قرار بود ساعتِ 12 ظهر در یک کلیسا برگزار شود جویا شدم. تنها زمانی که اعضای دیگر را دیده بودم در بازپروری بود و واقعأ نمیدانستم چه انتظاری از آن جلسه داشته باشم. آن روز، روز عید شکرگزاری در سال 2014 بود و من فکر میکردم کسی در جلسه نباشد. اما معتادان آنجا بودند و روی صندلیهایی که در پارکینگِ کلیسا در فضای آزاد گذاشته شده بود نشسته بودند. مسئولین کلیسا یادشان رفته بود در کلیسا را باز کنند! از آن به بعد من در خانۀ خودم بودهام. و اگر آن اعضا در آن روز عید پاک در آن جلسه حضور نداشتند، مطمئن نیستم من الان کجا بودم.

The Gulf CoastAra of Narcotics Anonymous Newsletter
November 2020

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا