انجمن معتادان گمنام UK

Warning: in_array() expects parameter 2 to be array, string given in /home2/nafarsi1/domains/nafarsiuk.org/public_html/wp-content/plugins/astra-addon/addons/blog-pro/classes/class-astra-ext-blog-pro-images-resizer.php on line 168
جلسه را راه بیندازید، دیگران خواهند آمد

جلسه را راه بیندازید، دیگران خواهند آمد

جلسه را راه بیندازید، دیگران خواهند آمد

جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان,نور بهبودی

چهل و پنج سالم بود، دو سابقه زندان داشتم، و بابت این خلاف آخر ممکن بود بین دوازده تا شصت سال حکم بگیرم. هنوز مصرف می کردم که به یک درمانگاه سرپایی معتادان رفتم تا همه را خر کنم و مجبور نشوم برگردم زندان.

خب، کلکم گرفت! حقه هایم این بار هم گولشان زد، و آخرش حکم آزادی مشروط گرفتم. فقط اگر می توانستم آزمایش های اعتیاد را رد کنم، تمام مشکلاتم حل می شد. از بدشانسی من، جواب آزمایش مثبت از آب درآمد. چرا این خدا دعاهای مرا برآورده نمی کرد؟ فقط ازش خواسته بودم کمکم کند آزمایش اعتیاد را رد کنم، همین.

این دفعه دیگر باید یک کلک حسابی جور می کردم، بنابراین رفتم خودم را به یک درمانگاه اقامتی معرفی کردم. البته به درمان که احتیاج نداشتم، فقط باید کاری می کردم که حضرات خیال کنند من واقعا متقاضی کمک هستم. جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان,نور بهبودی

بهترین اتفاقی که در این دوران برای من افتاد، این بود که مددکار آن جا یک جلد کتاب پایه معتادان گمنام به من داد. خواندن کتاب را که شروع کردم، دیگر نتوانستم بگذارمش پایین. انگار این کتاب اصلا در مورد من نوشته شده بود. برای اولین بار، احساس امید کردم.

کتاب پایه شبیه نوعی نقشه بود تا من بتوانم راهی برای رهایی پیدا کنم و زندگی جدیدی بسازم. فقط دو هفته از پاکی ام می گذشت که دو تا تصمیم گرفتم: یکی این که به معتادان گمنام بپیوندم، و دیگر این که در شهر خودمان جلسه ای راه بیندازم. بر اثر امیدی که با خواندن کتاب پایه در من زنده شده بود، از ته دل معتقد بودم جلسه معتادان گمنام سبب پاک خواهد شد.

جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان,نور بهبودی
من اهل شهر کوچکی در ایلینویز هستم، و شهر کوچک دیگری هم آن رودخانه هست. در این شهر دومی چند جلسه AA برقرار بود، اما جلسه AA هیچ کدام از این شهرها وجود نداشت. به مددکار گفتم از درمانگاه که مرخص بشوم برمی گردم شهرمان و یک جلسه NA راه می اندازم.

او گفت این کار في من برنمی آید، و بهتر است اول تا مدتی در یکی از این خانه های بین راهی باشم. اما من کله شق به حرفش گوش ندادم.

جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان,نور بهبودی
من در ماه جون پاک شدم، هفته اول جولای از درمانگاه ترخیص شدم و روز سوم آگست ۲۰۰۰، اولین جلسه معتادان گمنام در شهر ما برگزار شد! شروع کار کند بود. ماه های اول تعدادمان کم بود ولی دوام آوردیم.

بعد خبر پخش شد که جلسه جدیدی راه افتاده است. اعضای انجمن از آیوا برای خدمت رسانی به کمک مان آمدند. یکیشان برای مان پوستر قدم ها و سنت ها و سایر خواندنی ها را آورد. من سخت احساس قدردانی می کردم. تازه می فهمیدم که در انجمن NA چه عشق و محبتی جاری است.

تشکیل این جلسه ها فقط به یاری بخت و اقبال نبود. دردهای رشد را هم فراوان چشیدیم. اتاقی را تصور کنید که در آن ده پانزده نفر معتاد جمع شده اند، همه در قدم اول، و بدون وجود حتی یک راهنمای باتجربه برای رهنمود دادن.

دیگر از عاجز و مهارناپذیر بودن که نگو و همه هم فکر می کردیم همه چیز را می دانیم. هر اشتباهی که فکرش را بکنید از ما سر می زد. لغزش فراوان بود. بر سر این که اعضاء انجیل و سایر کتاب های خارج از NA به جلسات می آوردند، جدل ها به پا می شد. بعد هم قرار و مدارهای عشقی بود که باعث رنجش های بیشتر و حتی چند مورد لغزش شد. برای من سخت ترین مسئله این بود که بعضی از معتادانی که کمی پس از من وارد انجمن شده بودند، برای راهنمایی گرفتن سراغ من می آمدند. زرشک من خودم هم هنوز در قدم اول بودم!

جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان,نور بهبودی
یادتان نرود که ما در دهات ایلینویز بودیم، نه شیکاگو. مناطق بزرگ شهرک انجمن های جا افتاده NA، دست کم صد کیلومتر با ما فاصله داشته یعنی برای عملا آن سر دنیا بود. اگر اعضا با یکدیگر مشکل پیدا می کردند، جلسه دیگری در کار نبود که در آن شرکت کنند و با هم روبه رو نشوند. آدم یا باید فکری به حال رنجش هایش می کرد، یا باید انجمن را رها می کرد و برمی گشت به مصرف کردن. ما یک جلسه بیشتر نداشتیم.

جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان
من به این نتیجه رسیدم که اگر قرار باشد این وضع سر و سامان پیدا کند و خودم هم بخواهم زنده بمانم، باید عملا کاری بکنم. این بود که شروع کردم به شرکت مرتب در جلسه ای بیرون از شهر خودمان، یک راهنما پیدا کردم، و مقداری کمک گرفتم.

وجود این نظام راهنما و رهجو در انجمن جدا جای شکر دارد. تا تقاضای کمک کنیم، سایر معتادان در حال بهبودی می آیند و تجربه، نیرو و امیدشان را با ما در میان می گذارند. در نتیجه، راههای بهتری برای به کار بستن برنامه و انتقال پیام NA پیدا می کنیم.

حالا پنج سال از آن زمان می گذرد و ما هنوز هم اشتباه هایی می کنیم، اما به هر حال جان به در برده ایم و هر روز هم قوی تر می شویم. سال گذشته عضو کمیته خدماتی ناحیه شدیم. هر ماه به جلسات مناطق دیگر سفر می کنیم و این روزها، «شهری ها» حمایت بیشتری از ما می کنند. از وقتی بهبودی اعضای ما ثبات بیشتری پیدا کرد، ما هم کمک به گروه های تازه تأسیس مناطق دیگر را آغاز کردیم.

نتیجه این که در حال حاضر چندین گروه فعال NA در شعاع چهل پنجاه کیلومتری گروه خانگی ما وجود دارد. این هم تجربه بسیار درخشانی بود، چون ما آن چه را که به رایگان در اختیارمان گذاشته شده بود، بی هیچ چشم داشتی در اختیار دیگران گذاشتیم.

جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان,نور بهبودی
ناحیه ما یک همایش سالانه و چند مراسم بزرگ دیگر برگزار می کند. این فرصت خوبی است برای انجمن کوچک محلی ما تا طعم فواید جزئی از کل بودن را بچشد، بنابراین اغلب کاروان هایی از معتادان به نام «در جستجوی بهبودی» راه می اندازیم. مراوده با معتادانی که کمتر با آنها ملاقات می کنیم، اغلب سبب می شود من در عمل اهمیت این نکته را از یاد نبرم که: «اصول، مقدم بر شخصیت هاست». و وقتی به شهر خودم برمی گردم، در چشم پوشی از عیب های دیگران بیشتر تلاش می کنم. خوشبختانه دیگران هم دارند یاد می گیرند که ضعف های مرا ببخشند.

دوازده قدم معتادان گمنام به من کمک کرده تا از درون متحول و آدم بهتری بشوم. آن حال روحانی را من هنگامی بیشتر احساس می کنم ، که خداوند مرا واسطه کمک به یک معتاد در حال عذاب دیگر قرار می دهد.

از بزرگترین  موهبت هایی که در مقام عضو معتادان گمنام نصيب من شده، دیدن تازه واردهای  است که خراب و خسته و ترسان، بی آن که بدانند چه باید بکنند، و در تردید از اینکه  این ماجرا فایده ای به حالشان خواهد داشت یا نه، وارد انجمن می شوند؛ و بعد به تدریج به کلی تغییر می کنند. تسلیم می شوند، مشارکت صادقانه درونیات شان را آغاز می کنند، و همچنان که پای در طریق قدم ها می گذارند، نور بهبودی در چشمانشان درخشیدن می گیرد.

NA در مناطق روستایی ایلینویز فعال است؛ و این، به تعبیری، از برکت مددکاری است که روزی به یک آدم کلآش، یک جلد کتاب پایه قرض داد. من نگرشی نو ، و روش زندگی بهتر و سازنده تری را آموخته ام؛ چیزی که در تصورم نیز نمی گنجید.

اکنون که اینها را می نویسم، پنج سال است که پاک هستم، و همین چند روز پیش گروه خانگی ما به مناسبت پنجمین سالگرد تولدش جشنی در فضای باز برگزار کرد. گروه خانگی من تاکنون بیش از ۳۶۰۰ جلسه برگزار کرده است. فقط برای امروز، به کمک NA زندگی معتادان بسیاری در منطقه ما تجلی  وعده آزادی از اعتیاد فعال است؛ و من از این بابت تا ابد شکرگزار خواهم بود.جلسه را راه بیندازید، دیگران خواهند آمد .

جلسه را راه بیندازید,دیگران خواهند آمد,گروه فعال NA,زندگی معتادان,نور بهبودی

منبع : کتاب پایه

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا