انجمن معتادان گمنام UK

اعضای قابل قبول

اعضای قابل قبول

اعضای قابل قبول

اعضای قابل قبول

هدایای بسیاری به خاطر عضوی از انجمن معتادان گمنام بودن نصیبم شده است که ماورای وعدهای بوده که در نشریات گفته شده به دلیل ) بهبودی از اعتیاد فعال( خیلی بیشتر صادق، امیدوار، شجاع، فروتن، مسئول، صبور، با محبت و آرامتر از دوران مصرفم هستم. همچنین 22 سال است که با یکی از اعضای انجمن ازدواج کردهام. یک دختر 13 ساله دارم. تا لحظه  فوت والدینم با آنها رابطه ای محبت آمیز داشتم. برای مدت 33 سال است  که بازداشت نشده ام. یک شغل خوب با درآمد مکفی دارم. مالیاتم را زودتر از موعد پرداخت میکنم و در همه انتخابات شرکت میکنم. روی هم رفته بیشتر مردم باور دارند که من یک عضو مسئول و سازنده اجتماع هستم. هر چند که افتخار میکنم یک معتاد در حال بهبودی هستم، ولی هر ازچند گاهی بهم یادآوری میشود که ممکن است اجتماع مرا جور دیگری ببیند. در اوایل بهبودی به طور منظم خون اهدا
میکردم. بعد یک روز پرسشنامه ای به دستم دادند که یک سوال داشت که میپرسید آیا تا به حال مواد تزریق کرده اید؟ صادقانه جواب دادم، بله، بهم اطلاع دادند که دیگر به خونم نیازی ندارند. علیرغم اینکه به لطف خدا HIV منفی هستم و هپاتیت B هم ندارم باز هم آنها خون من را قبول نکردند، اما محض احتیاط همچنان هر چند سال یکبار باز هم برای اهدای خون اقدام میکنم. همین اواخر برای یک موقعیت خدمت داوطلبانه ثبت نام کردم. مراحل پذیرش شامل یک بررسی ویژه عدم سوء پیشینه و آزمایش دروغ سنجی در خصوص هر مورد قابل توجه در پیشینه ام بود. معلوم شد واقعیت اینکه25 سال  پاک هستم بر واقعیت اینکه سه بار در 17سالگیم برای جرایمی بازداشت شده ام چیره نشده است. کسانی که میخواستند کمکم کنند تا از این مانع سر راه خدمت داوطلبانه ام گذر کنم ازم پرسیدند چند بار علف و حشیش یا قرص روان گردان و یا مت آمفتامین و شیشه و غیره مصرف کرده ام و وقتی هر سوال را صادقانه جواب دادم کاما حس کردم که آنها نمیخواهند کسی با سابقهای که من دارم را در سازمانشان داشته باشند. سر خورده، آزرده، و راستش آگاه شدم که آن دروغ قدیمی و کهنه که میگوید)هرکه لبش خورد به وافور شسته میشه با کافور(هنوز از ذهن بعضی ها در جامعه پاک نشده است. آن تجربه باعث شد که بیشتر قدرشناس عشق و پذیرشی که NA نثارم میکند باشم. او به من حق عضویتی میدهد که متعلق به من است تا هر زمانی که تمایل به پاک ماندن دارم. او به من جایی را داده که بتوانم خدمت کنم، و بدین سان با درمیان گذاشتن آنچه که دارم میتوانم آنرا حفظ کنم. و دست آخر به من اطمینان و ایمانی میدهد که، یک روز اگر خواست خدا باشد، دوباره خواهم توانست که خون اهدا کنم و علیرغم اینکه در17 سالگی بازداشت شده ام بتوانم  خدمات داوطلبانه انجام بدهم. آخر داستان اینکه به خودم اجازه دادم چند روزی غمگین باشم و وقتی دوستانم از دوران تعلیمشان جهت خدمت داوطلبانه در آن سازمان صحبت میکنند دلم به درد بیاید، ولی دعای آرامش میخواندم که راه
برگشت به آرامش خاطر بهم نشان داده شود. اکنون که نمیتوانم آن سازمان را متقاعد کنم خدمت داوطلبانهام را بپذیرد، هنوز میتوانم از راههای دیگری به همین مردم خدمت کنم. از ساختار خدماتی NA موج انرژی ای گرفتهام و مهارتی کسب کردهام که بهم یاد داده چطور دست به کار کمک به انسان های در حال عذاب بشوم. همیشه امکان این هست که به دیوار برخورد کنم، که بهم یادآوری میکند به خاطر اعتیادم حق عضویت محدودی در جامعه دارم، اما همین اعتیاد درهای عضویت NA را برویم باز کرده، به همه برکتهایی که اینجا نصیبم شده است.اعضای قابل قبول

– برگرفته شده از دو ماه نامه تپش قلب
)قلب NA میتپد وقتی که دو معتاد
بهبودیشان را با هم مشارکت میکنند(
ناحیه لس آنجلس و حومه انجمن معتادان
گمنام، مارچ و اپریل 2019

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *